جشن کیک خورون
دیروز جشنی برگزار شده بود با عنوان خوشآمدگویی به آقای سپید. کلی جمعیت اومده بود.…
فرهاد ناجی متولد سال 1362 هجری شمسی است که یکی از طنزنویسان فعال کشور میباشد. ایشان در جشنوارههای مختلف طنزپردازی رتبههای برتر را کسب نمودهاند که از جمله آنها میتوان به کسب رتبه اول در هفتمین جشنواره سراسری طنز مکتوب اشاره کرد. فرهاد ناجی مولف چند کتاب در حوزه طنز میباشد که عبارتند از: یادداشتهای یک افسر وظیفه، عاقلترین دیوانه، پیشنهادات اینجانب و گوسفندها به بهشت نمیروند. یکی از نکات قابل نقد در موسسات فرهنگی ما بحث حق التالیف و حق التحریر میباشد که در حال حاضر نه تنها دستمزدی به نویسندگان پرداخت نمیگردد بلکه دریافت پول در ازا چاپ دستنوشتهها به یک گزینه تبدیل شده است. زمانی که یک نویسنده نتواند سادهترین نیازهای مادی خود را تامین نماید، تداوم روند قبلی نمیتواند فرهیخته بسازد! آقای فرهاد ناجی دارای تحصیلات آکادمیک در رشته پولساز و کاربردی کامپیوتر و آیتی میباشد تا بتواند به سادگی سخن بگوید!
دیروز جشنی برگزار شده بود با عنوان خوشآمدگویی به آقای سپید. کلی جمعیت اومده بود.…
در روزگاران خیلی خیلی قدیم آدمها حتی دو دسته هم نبودند بلکه یک دسته بودند…
«والا با بودجهای که شما دارید و چیزی که مدنظرتون هست یک مورد اکازیون بیشتر…
«خُب عزیزم یه آمپول هوا داری، حق انتخاب با خودته که بیدرد بزنیم برات یا…
خسته بودم از همه چیز و همه کس. اواخر که حتی از خودم هم بدم…
وقتی که به دنیا آمدم مادرم به من شیر میداد، درست مثل همه مادران دنیا.…
زندگی ما از بدو تولد از دو راهی گریه کردن یا نکردن، شیر خوردن یا…
تا کی میخواهید همه تلاش و پشتکار شبانهروزی مسئولان را در فضای مجازی و غیرمجازی…
یکی بود یکی نبود. در سرزمینی همین دور و ورا زمینهای زیبا و پربرکتی وجود…
بستههای اینترنت پاک به زودی در سراسر کشور دوست و همسایه عرضه خواهند شد. وزیر…
روزی روزگاری در سرزمینی دور همین دور و برا موش باهوشی در مزرعهای سرسبز زندگی…
آقا اجازه میتونیم بریم دستشویی؟ نخیر، اجازه نیست. آخه چرا آقا، اوضاعمون خیلی خرابهها. گفتم…
این روزها با توجه به کمیاب یا بهتر بگویم نایاب شدن پوشک باید به چند…
شایعه شده که سهم 50 درصدی ایران تو دریای کاسپین یا همون خزر خودمون شده…
یکی بود، یکی نبود. در سرزمینی خیلی نزدیک همین بغل محله خودمان که همه چیز…
یکی بود، یکی نبود. در سرزمینی خیلی دور فینگیلیا زندگی میکردند و در سرزمینی کمی…
یکی بود، یکی نبود. در سرزمینی نه چندان دور یک آقا فیله و یک خانوم…
اولین بار که به خودم اومدم رو به ندای درونم کردم و گفتم: نداجان من…
خسته و کوفته از سر کار برگشتم منزل. ندای درونم گفت: چرا این قدر خستهای…
سلام دوستان، من یک گلابی بودم. الان که در جمع شما هستم هفت روز هست…
یک آشنایی داشتم در حد لالیگا، به همین دلیل با توجه به سوابق علمی و…
اومدم خونه، در رو محکم پشت سرم بستم. یهو ندای درونم از خواب بیدار شد…
اومدم خونه هی اینور اونور کردم، بالا و پایین پریدم، چشم و ابرو اومدم، دیدم…
رو کردم به ندای درونم و گفتم: نداجان، اگه قول بدم درسای ارشدم رو خوب…
داشتم اینترنت کار میکردم، رو کردم به ندای درونم و گفتم: راستی شنیدی وزیر ارتباطات…
یک روز در خونه رو باز کردم وارد منزل شدم یهو ندای درونم من رو…
یواشکی رفتم تو حیاط سیگار روشن کردم. یهو ندای درونم من رو دید و گفت:…
غرغرکنان از بیرون اومدم خونه گفتم: این چه وضعشه؟! ندای درونم گفت: چی شده باز؟…