ماله‌کشون

0
یکی بود یکی نبود. یا بهتر بگویم چند تا موسسه مالی بود، چند تا هم نبود. یعنی اول بودند ولی بعدا به دلایل معلوم ولی نامعلوم نبودند. حالا چرا این‌هایی که الان نیستند، اول بودند و اصلا چرا اینقدر بودند، به من و شما و بانک مرکزی ارتباطی پیدا نمی‌کند. موضوع از این قرار بود که تو چند تا از این روزهای خوب خدا، چند نفر درشت مُرُشت نشستند دور هم گفتند آقا بیاییم بانک بزنیم. البته اول قرار بود بروند بانک بزنند و پول‌های بانک را سرقت کنند ولی خب از قدیم گفته بودند چند تا فکر همیشه بهتر از یک فکر هست، بنابراین تجمیع فکرهای این بزرگواران به اینجا ختم شد که چه کاری‌ست بروند بانک بزنند به جای این کار بیایند با هم جمع شوند و بانک بزنند یعنی بانک تاسیس کنند،
خب بیشتر برایشان دارد. باری، شب خوابیدند و صبح بلند شدند و تو اینستاگرامشان یک پست گذاشتند با این عنوان که من و بانکم با شونصد تا شعبه و هوار درصد سود سپرده‌گذاری همین الان یهویی! مردم هم با توجه به این پست که از رسانه‌های مِیلی و غیر مِیلی پخش شد رفتند چندرغاز و چندراردک خود را ریختند آنجا که دوزار یا سه‌زار گیرشان بیاید تا بتوانند درزهای زندگیشان را یکم ماله بکشند ولی خب این موسسات مالی و بانک‌های یهویی دارای شونصد شعبه در سراسر کشور زحمت کشیدند و ماله کشیدن را خودشان تقبل کرده و حساب‌های مردم را در نقش شکاف در نظر گرفته و رویشان ماله کشیدند، ولی خب چون تعداد شکاف‌ها زیاد بود ماله کشیدنشان جواب نداد و تابلو شد و مردم هم دیدند ای دل غافل می‌خواستند با این چندرغاز و اردک ماله بکشند روی شکاف‌های زندگی‌شان ولی خودشان مالیده شدند!
بعد از اینکه مردم احساس مالیده شدن کردند، شروع کردند به داد و هوار. حال نوبت به بانک مرکزی رسید که ماله را بگیرد دستش و روی این موسسات مالی ماله بکشد و با شگردهایی مثل ماله کشیدن بین درزشان و چسباندنشان کنار هم آنها را راست و ریست کند، ولی خب کار از کار گذشته بود و این ماله کشیدن‌ها دیگر جواب نداد، در نتیجه تصمیم گرفتند ماله کشیدن را رها و کار را به خود مردم واگذار کنند. بنابراین در اطلاعیه‌ای به مردم توصیه کردند پس از این به جای ماله کشیدن روی درزهای زندگیشان از روش‌های جایگزین همچون ریختن خاک روی سرشان استفاده کنند!
قصه ما به سر نرسید، از ماله‌کشی به خاک تو سری رسید!

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

فرهاد ناجی

فرهاد ناجی متولد سال 1362 هجری شمسی است که یکی از طنزنویسان فعال کشور می‌باشد. ایشان در جشنواره‌های مختلف طنزپردازی رتبه‌های برتر را کسب نموده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به کسب رتبه اول در هفتمین جشنواره سراسری طنز مکتوب اشاره کرد. فرهاد ناجی مولف چند کتاب در حوزه طنز می‌باشد که عبارتند از: یادداشت‌های یک افسر وظیفه، عاقل‌ترین دیوانه، پیشنهادات اینجانب و گوسفندها به بهشت نمی‌روند. یکی از نکات قابل نقد در موسسات فرهنگی ما بحث حق التالیف و حق التحریر می‌باشد که در حال حاضر نه تنها دستمزدی به نویسندگان پرداخت نمی‌گردد بلکه دریافت پول در ازا چاپ دست‌نوشته‌ها به یک گزینه تبدیل شده است. زمانی که یک نویسنده نتواند ساده‌ترین نیازهای مادی خود را تامین نماید، تداوم روند قبلی نمی‌تواند فرهیخته بسازد! آقای فرهاد ناجی دارای تحصیلات آکادمیک در رشته پول‌ساز و کاربردی کامپیوتر و آی‌تی می‌باشد تا بتواند به سادگی سخن بگوید!

یک پاسخ قرار دهید