هزار و یک کمالات!

0
قدرت اختیار لزوما آتش نیست چرا که برخی مسائل می‌توانند به سرگرمی و در نهایت آسایش مبدل شوند. اختیار یکی از موهبت‌های طبیعت است در حالی که مارکس به خرد متمرکز و برتر اعتقاد داشت. خرد متمرکز لزوما برتر نیست و در عین حال به واسطه انحصار و جاه‌طلبی بشر عموما به انواع و اقسام رذیلت‌ها و پستی‌ها آلوده می‌گردد. به عبارت دیگر تئوری مارکس بر روی کاغذ قابل بررسی است در حالی که از یک طرف بحث اقتصاد سوسیالیستی به طور کامل رد شده است و از طرف دیگر به واسطه وجود یکسری اشتباهات کوچک و یا بزرگ اعمال تغییرات بدیهی خواهد بود اما تولید یک دنیا دروغ و احیانا رنگ‌پاشی مورد تاکید قرار می‌گیرد!
از نظر بنده ایدئولوژی مارکس مغایر با طبیعت و فطرت است چرا که اختیار توسط خالق اثر عطا شده است و در عین حال روح لذت و آسایش را در این نعمت قرار داده است در حالی که تفکرات متمرکز به صورت پیوسته نعمت مذکور را نقض می‌نمایند.
کمال سوسیالیسم کمونیسم است که حذف هر گونه الهه‌ای را مورد تاکید قرار می‌دهد در حالی که خداپروری یکی از ارکان سوسیالیسم و کمونیسم است! خداوندگار تعریف دارد و نمی‌تواند توسط یک یا چند فرد تداعی گردد چرا که بت‌پرستی نقض صریح کمونیسم است!
آزادی در ظاهر احمقانه است در حالی که بسیار عزیز و زمینی است چرا که طبیعت زمین آزادی است! نکته جالب اینجاست که ادیان الهی بیشتر آزاد بوده‌اند تا موارد دیگر چرا که طبیعت و فطرت بشر را نقض نمی‌کرده‌اند!
پاشنه آشیل لیبرالیسم عدم یکسری چارچوب‌هاست؛ هر چیزی پیمانه‌ای دارد تا همه چیز پیمانه نگردد! به عنوان مثال یک کارآفرین و یا دانشمند می‌تواند سراسر نعمت و حیات باشد در حالی که قشرهایی همچون بازیگران، خوانندگان، ورزشکاران و … بدون مرز و برای هیچ بعضا یک شهرت و ثروت افسانه‌ای را به آغوش می‌کشند!
مدل سرگرمی‌های لیبرال‌ها لزوما حیات‌بخش نمی‌باشند در حالی که اعمال یکسری اختیارات می‌تواند بهشت زمین را حکاکی نماید. سرگرمی حیات‌بخش عبارت است از مجموعه‌ای گرانبها شامل یکسری اختیارات پیرامون خانواده، اطرافیان و جامعه.
اختیارات حوزه خانواده می‌توانند شامل آموزش فرزندان تا سن معیار، ایفای نقش در مدیریت صدا و سیما، اعمال سلیقه در هزینه‌های خیریه و … باشند.
اختیارات حوزه اطرافیان به واگذاری اختیارات شوراهای شهر و روستا به مردم ختم می‌گردد که به سادگی می‌تواند به صورت شفاف و آزاد مورد تاکید قرار گیرد. در چنین فضایی نقش ایده‌پردازی و نظریه‌پردازی رسانه‌ها به مراتب بیشتر خواهد شد چرا که سرگرمی مردم بهتر و بهتر شدن خواهد بود!
اختیارات حوزه جامعه به انتخابات و رتبه‌بندی‌های سیاسی ختم می‌گردد که می‌تواند شفاف و شیشه‌ای گردد تا گفتم و گفتم‌های هزار و یک شب همواره در دسترس باشند! همچنین قوانین و ضوابط مورد تصویب در مجالس نمایندگان می‌توانند به وسیله شفافیت رنگ‌بندی شوند تا پس از ظهور شاهکارها کمالات هزار و یک شب مورد تاکید قرار نگیرند …
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است