کد ز کد تحفه جانم ربنا!

0
سپاس خداوندگار عزوجل بهر دانه دانه منت پایه پایه تا دست تقدیر دقیق و بسیار عجیب آن سازد که خواب گوید نخواهم بیش از این بازی معما! انصاف باشد گویند رویا هم نبود مسح پای ثریا و این قبیل اوصاف بیشتر عمه‌جان خوب داند چرا که سیاه‌پوشان کراوات چرا بهر شمشیر پدر پدر گفتند سفید عروس هم باشد رضا رضا!
سال گذشته در حوالی سالروز انقلاب مستضعفان دو عالم خبری مبنی بر چیرگی مستکبران سه عالم به تیتر اصلی خبرگزاری‌های مختلف مبدل نگشت چرا که بلوک غرب به رهبری ایالات متحده اعلام اشکال فنی در سامانه را با خاموش کردن بخاری سینما پیش چشم کبریا چشم‌بندی و شرط‌بندی کرد تا سرد سرد نگویند باشد گرم گرم! سپس در کمال حیرت پشت پرده سیل برد ریز به ریز و این نیز زار زار گذشت تیغ به تیغ! سینما تعطیل بود اما اهل صحنه نمی‌توانستند دست روی دست بگذارند تا عمری هزار هزار نگاه بدون فاتحه بگردد زار زار تنها نگاه نگاه! فصل وای هم رسید به اسرائیل و در نهایت رقص پای گربه‌جان!
اول تبریک هزارباره عرض نمایم بهر مارجین کال شدن هزارنازه خورشید سراسر وای چرا که این یکی به هیچ وجه اغراق نیست بهر نمایش جهانی مشت نمونه خروار؛ بعد از حدود هشت سال تازه صفر صفر فرمودند نباشد سزای سحر سحر روزگار بس که عالم و آدم گوید باشد هستم خدمت شما! دوم به هیچ وجه عرض تسلیت ندارم بهر حملات اخیر اصحاب نور و باز هم نور بس که ناز و باز هم ناز تخت سلیمان گفته‌اند امانت دست ما گرچه هست و نیست گویند چه باشد پیش پای کبریا چرا که فرصت دادند بهر هر چیز و سپس اعلام فرمودند تخلیه لطفا و در کمال اعجاب باز تلفات ثبت گشت شاید باز هم بهر نگاه جهانیان!
یک خورشید روزگاری دوست داشت فرشته باشد و چند روزی شاید نور ربنا در حالی که سرنوشت آن کرد که نباید می‌کرد و امروز هر چه گویند اشکال ندارد چرا که ربط به ربط یک و دو هم باید گفت چرا قندهار و چه رسد به نکته تنها 85 باشم تازه شرط به شرط! پس کوچک و بزرگ بفرمایند جاسوس در آغوش پابوس تازه گویم خطا خطا گرچه غرب و شرق ایستاده بفرمایند بهر که جادوی شک ما؟!
دوستان بحث کد به کد اعصاب خواهد و نزدیکان بفرمایند امان ز شر زمان! پس تا امروز صریح پتک گشت و تا نفس آخر بیشتر بفرمایید قرص اعصاب و کمتر بگیرید این هم سفارش نبات و زعفران! سخن گفتن بهر زمین و آسمان وقت خلوت باشد رضای ربنا و کبریا هیچ نخواهد درد وای تمام یا شاید تمام فردوس ناز کجا باشد انتها! پس استعفا اعلام می‌گردد بهر ثریای سراسر نگاه گرچه تازه عروسی گفته است کجا کجا ای حدیث این همه رضوان چرا چرا …

هر چیز حلال گشت هزارش کجا ***** تا آخر شور ابد بفرماید کجا

این چنین وای سوختن ندارد چرا ***** بس که ناز بودی بهر کجا

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است