رنگ رخسار نشان از سر درون!

0
رنگ رخسار نشان از سر درون در اغلب موارد خدعه نیست بهر نگاه نگاه قماش غصه چرا! خط به خط سراغ سراغ بهر هزار هزار دیگ کله‌پزی نخواهد رضا رضا بس که شنا شنا گویند سپاس سپاس! این قبیل شکارچیان ز مهتاب گفته‌اند کاش خورشید بود تا ببیند هزار هم داشت هیچ نمی‌ساخت خراب؛ سفره نگار نگار تنها خدا سپاس سپاس!
رویترز (Reuters) به عنوان یکی از بزرگترین غول‌های رسانه‌ای جهان حتی به دورهمی وای وای بهر سرگرمی چند نیز رحم ندارد و ناز ناز گوید نگاه نگاه گرچه نگوید مزه مزه کتک دارد زار زار!
دیروز یک خبر پیرامون اتحادیه کارکنان خودرویی (UAW) منتشر شد که در وسط عکس ضمیمه خبر؛ دو نازپری بهر روزگار سیاه بابا فورد با دوستان شعار چرا چرا سر می‌دادند در حالی که رنگ رخسار که هیچ، رنگ لبخند نیز هیچ نداشتند طفلان کتک‌کبود بس که غنچه غنچه گویند ما را چه کار! اینان می‌گفتند سزا سزا تنها نگویید نگار نگار بهر دایناسور چرا بلکه بفرمایید خدا نباشد رضا بهر یک بابای فردوس چه کار!
انصاف باشد زیبایی و نازی دو نازغنچه‌ رد نمی‌گردد گرچه گیسوان طلایی و چشمان آبی ناز ناز بیشتر گویند قماش غصه‌هزار بهر ماتم یک در هزار! به عبارت دیگر زیبایی زن صرفا جوجه بهر مرغ نیست و مزه تردستی خلقت فراتر از چند ثانیه سپاس سپاس است در حالی که حواس مرد اول هیچ هیچ است و وقت فراغت چیز چیز گوید چرا!
امسال برنده نوبل اقتصاد یک مادر بزرگ از دانشگاه هاروارد می‌باشند که بررسی پیرامون نقش هزار هزار زنان در کار کار مردان داشته‌اند و کس هم گفت این چه ربط به صلح نوبل بفرمایید نگاه نگاه! اساسا هیچکس نمی‌فهمد یک قماش خدعه حرام چرا صبح و شام وضو دارند هزار هزار گرچه بهر ریا نگویند ما را ز نماز چه کار!
خدای رنگ‌ها و خدعه‌ها گفته است اسراف نباشد حلال اما بشر است و هر چه گویی فلان فلان، روضه بگیرند بهر یک زارلقمه که آن همه گفتیم شفا شفا اما هیچ نگشت ناز ناز یک هزارخورشید! آن برگ شلیک چه کار امروز گوید که زار زار گر داشت ذره یک از هزار هزار دیگر نبود کنیز سفره شلاق چه کار!
یک طبیب چاره‌تمام بهر نگاه اول تشخیص دهد رنگ رخسار هر چه هست آن نیست که صبح و شام گویند سپاس! آن روز که نگاه نگاه بهر عمه‌جان رضا گشت زار زار هیچ دارو نگشت بهر غنچه‌سازی حداقل سرپایی یک هیچ نمانده بدتر از آن یکی! تازه بعد دکتر هزار هزار این گشته بود نگاه نگاه گرچه ندانست این بدتر از شلاق بود رضا رضا!

مزه مزه برگ سقراط نخواهد ذره ذره ***** غنچه غنچه منت بقراط خواهد مزه مزه

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است