سگ حرام گشت بهر عشق هزار هزار

0
تولید آثار هزار هزار لزوما آینه نیست بهر طینت پاک پاک و این‌ها درس درس نیست ز یک فلک‌نگاه! آن که خواهد بگویند پیش چشمش ناز ناز باید بداند که نگاه نگاه بهر کتک جواب است گرچه عروس همان کند که سازد هزار هزار!
فیلم هشت درجه زیر صفر (Eight Below) بار دیگر هنر و ظرافت مادردیزنی را به نمایش گذاشت گرچه این بار نیز شک هست بهر بانوی خلبان! اساسا روز شب نمی‌شود جز آن که تفاوت مامان مامان دیزنی‌پلنگ با پدر پدر برادر دریم‌ورکس (Dreamworks) مرور گردد چرا که هر چه سعی کند نمی‌تواند ناز ناز خود را پنهان نماید!
سگ فراتر از اعتدال نور است و عشق. حیرت‌انگیز است که این جاندار ذره است بهر نور نور هزار هزار گرچه این‌ها نباشند ناز ناز بلکه سازند وای وای! عشق سگ خودش نور نیست ای شرمایه‌های صاعقه بلکه تبعات عشق است که می‌سازد هزار هزار نور و غیر شنیدید بگویید استاد ما چیز دیگر گفته است …
انسان‌ها در اغلب موارد نمی‌توانند عشق سگ را به نمایش گذارند و بخش انگشت‌شمار هنر کند عشق سگ را به نمایش می‌گذارد! بنابراین ناز ناز بهر سگ بسیار متفاوت است با ناز ناز بهر زن عالم‌سپاس و مرد عالم‌سلام چرا که این جاندار با کوچکترین‌ها دل می‌بندد تا پای جان در حالی که انسان هر چه خواهد بهر خدا خدا گوید جناب و غیر کند دیوانه است به جان امیرنگاه! پس اوج عشق انسان شاید بگردد عشق هزار هزار سگ که باز هم این کجا و آن کجا ای مادر هزار هزار!
انسانی که محبت که هیچ، زار زار هم بگوید چیست لزوما نادان نیست چرا که رنگ انسان کجا و رنگ عشق کجا ای برادران من! جانداران زرنگ زرنگ چپ و راست حیله زنند ز هم بهر ناز ناز و گویند این است تدریس راز راز! همین جناب دیزنی شربت خورد زار زار وگرنه نرمال که این همه نگوید ناز ناز! چه گوید یک نرمال‌تمام بهر قماش رازتمام که بالا و پایین نگویند حرام و چپ و راست سازند نکته عالم‌حلال!
جالب است که گروه‌های اقلیت انسان گویند ماتم یکی دامن یکی گرچه نگویند شیرین عاشق نشد بهر هزار هزار گرچه عمری یکی یکی تاختیم بهر ریش! جالب است که این‌ها نیز عشق عشق نگویند هلاک هلاک چرا که عشق شمشیر ندارد رضا رضا و سراسر گوید نور نور! پس کتک و شمشیر هر چه هست نور نیست گرچه بفرمایند دست آخر نگردد سوسن‌نگاه!
حیوانات و پرندگان به مراتب وفادارتر از بسیاری از انسان‌ها می‌باشند و نگفتم نامردتر از چند چند نباید شناخت! شاید جانداری همچون گربه نیز عشق بداند چیست گرچه عشق دو روز کجا و عشق جانم چه باک کجا! گربه‌ها به محبت واکنش نشان می‌دهند و به مرتب نگویند خراب در حالی که سگ‌ها اسیر می‌کنند به ویژه سگ‌نگاهان عالم‌سزا را چرا که زن و شوهر در موارد نادر عشق گویند جانم چه باک و تازه اینجا عقل زن است که درک کند هر چیز اندازه دارد ای تشنه هیچ هیچ!

ذره باشد عشق نگویند جز هلاک ***** گرچه آن پیر کلاغ نگفت هلاک

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است