هزار عجب ز سم سفید!

یک افسرتمام خودش می‌داند که سفره نذر اموات دلیل و برهان نمی‌خواهد و این همه بهر آن همه نباشد سزای یک شعله‌تمام! پس فتیله کشیده شود ریز ریز تا نگویند این همان بود که کرد طوفان زمان …

جناب حکیم چند روز قبل افت فشار تشخیص دادند و یک دکترتمام تشنج در حالی که خانواده نیز می‌دانستند که این بدبخت جز هذیان و چند شاهکار گوگل‌تمام ز ماتم این و آن چیز دیگر ندارد خانه‌خراب! بنابراین چپ و راست گوش گرفتند بهر یک بچه‌زار که خود بیا ای تابوت‌سلام و تا به کی خواهی شوی مفلوک عالمیان! جالب است که نسخه‌پیچ عالمیان یقین نداشت بهر دکتری خویش در حالی که در کمال حیرت چند روز فشار پایین را آغوش کشید خاموش خاموش بهر ماتم قماش نازگل‌پرست!

شب حادثه قطب عالم در زمان شام لیموترش گرفت به چنگ و باز حال زار خود را تکراری ارزیابی نمود و آرام رد کرد. همچنین چند روز با فشار پایین روزگار گذراند تا رسید به نوبت نان سنگک و کله‌پاچه ناز ناز؛ در زمان سر کشیدن تحفه ماتم‌نساز به جز پیاز و فلفل یک لیموترش نیز به رسم عادت دندان کشیده شد ناز ناز در حالی که بار دگر لیموترش فشار انداخت زار زار! حکیم سنن بلافاصله بسیار ریز نمک گرفت چرا که نمی‌گرفت بار دگر حال گشته بود زار و به لطف نفس هزار هزار دلدادگان آرام گرفت یک سردی زار زار دوباره …

در حدود پنج ساعت اخیر به واسطه فشار زار نزدیک به یک فنجان قند حیف و میل گشت و در عین حال حدود پنج لیوان آب جوش اما حال تنها اندکی قوت گرفت و باز همان بود که بود تا خاطر استاد بهر نمک رفت که برخلاف هشدارهای این همه دکتر و باز هم دکتر خدعه نماید نمک که هزار عجب بهر نمک که چند بار زبان زدن ناز چه قدر سریع حال برگرداند به چند روز قبل نه چند ساعت قبل!

این همه دکتر با آن همه هزار هزار بهر رضای خدا یک بار نمک نمک نکردید ناز تا بگویید نوار قلب و نوار مغز و هزار هزار دیگر نباشند، هیچ نگوییم زنده‌اید! خاک به سر یک دردانه قشنگ که این همه عمر بهر داغی و حرارت هیچ نداشت غصه افت فشار و همواره فاصله داشت ز نمک و گرمی هزار هزار در حالی که سم سفید هیچ قداره نداشت به رسم آمپول و سرم و هزار هزار!

هزار هزار عمر گفتند نمک نمک ***** گرچه هزار هزار نداشت نمک نمک