زارکلاغ نگوید ثریا گر بداند سوسن‌خطا!

0
گرمای عشق سنگ و فرشته کمتر به هست و نیست می‌رسد و می‌توان نکته نمود که بیشتر چند روز حجله آن همه دارد شور و نشاط تا نور عشق بهر همگان نگردد ماتم هویدا! شاید نسترن و سوسن بپاشند بهر گوهر ثریا اما سنگ نبوسد کلاغ سراسر هویدا! پس شر ز ماتم نباشد نگویند بار دگر چه کرد با آن دسته طوطی خطبه‌حرام!
فیلم توگو (Togo) هر چه هست بار دگر نکته است بهر جهل شلاق و فهم کلاغ در حالی که با اندک دقتی می‌توان شرم شلاق و حلال کلاغ را نکته نمود زیر پتک یک معمارتمام تا نگیرند بیش از این آینه و شمعدان ز رسم چمدان‌ به راه گرچه گلدان کم نباشد در بقچه مردان سگ‌نوا تا زود نمیرند بهر بی‌خوابی نازپیشگان! حیرت‌انگیز اینجاست که مرد سگ‌نوا زود زود دلتنگ شود بهر فرشته سوسن‌نساز در حالی که دیو شلاق ابد کرده است طلاق جانم‌کلاغ!‌
مردانه گوید محرم دکترپیشگان که ناز ناز دیروز بهر سوسن و نسترن شود زار زار فردا بهر آن همه کنیزی و نرمش هزار هزار! پس بعد سوسن و نسترن نماند حیا چه رسد به آن همه خدا خدای فنا! قریب به یقین آن روز دیگر مجال ندهد بهر نازی کبری و تمساح جانم‌حلال تا بگیرد حق جوانی و پیری خود تمام به تمام!
در میانه ناز ناز یک استادتمام بتوان اندرز کرد بهر نیش نیش مار و عقرب که نباید آجر گرفت زار زار بلکه باید ماتم گرفت ناز ناز بهر ریا و باز هم ریا تا تنها که شد ماتم بگیرد کجاست رحم کبریا! آن روز گر دوام آورده باشد قداره جانم‌نماز، با چشمان خیره بیند به اذن باری تعالی که نیش هیچ، ریش پیچ کرده است بهر یک خاتم حنانه‌نساز!
پس آجر و فلک آن هم در جوار دیزنی ازل نگو، ابد بگو نگیرد دست و پا بهر مهریه و رسوایی مادرخطا! بگوید یک سنگ بهر قماش رنگ و بنگ که مرد شلاق دارد هزار هزار همچون سگ غربت‌نساز در حالی که زن عشوه دارد هزار هزار همچون عروس مادرنساز گرچه مادر هم دست کم ندارد ز عروس تیر و فنجان گربه‌نساز! پس ای مادر دیزنی این همه اشک بساز بهر آن عروس آدم‌نساز تا بعد عمری باز بگویی ازل ابد نبود ای مهری شلاق‌نساز!
سگ همانند یک مرد بسیار سگ است در حالی که زن سگ دوست دارد و مرد سگ تحفه دارد هزار هزار! عشق سگ دیوانه می‌کند بیننده را چه رسد به یک دلداده درمانده را و هزار عجب بهر نازی خلقت که مرد سگ‌نساز با گذر زمان بهر محبت و وفای سگ شود آغوش تحفه‌نساز! دست آخر بگوید یک معمار زمان که درس تمام گشت ای دیزنی‌کلاغ؛ پس بساز جز شلاق سگ‌ حلال!
زیبایی و نور فیلم توگو (Togo) فراتر از دراز دراز نوشتن است اما اشک اشک می‌سازید حداقل نگویید کشک کشک آن همه سگ‌پارگی مردان سگ‌پرست چرا که مرد دیر یا زود آب شود ز فرشته دنیانساز بهر عشق یک ماتم حنانه‌بساز گرچه سگ باشد دل بگوید نازش بیشتر است ز تیر و فنجان یک علامه دیوانه‌نساز …

کلاغ ز شر نگوید سلام سلام ***** تا سگ بگیرد عدو کلام کلام

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است