عینک نداشت بهر قشنگ قشنگ!

0
صنعت خودروسازی به واسطه فراهم نمودن احتیاجات گوناگون بشر فراتر از یک مبحث اقتصادی است چرا که نیازهای بشر صرفا آب و غذا نمی‌باشند و تامین سرپناه و احیانا اسباب حمل و نقل افسانه نیستند بهر دل سرورجمال! اساسا هنر ز کمال رسد شود جمال تا نگویند این بهر شکوه است هزار هزار …
مریخ آینه‌ای است جامع و بدون نقص گرچه بهر دشمن، هیزم گرفتن نباشد هنر هنر ای امیرصراط در حالی که فنجان به دست شستن بماند قلک قلک! به عبارت دیگر خورشت کرفس تا دیروز خاصیت داشت و امروز ماه هم شده است ناز ناز گر چشم داشتی ای نمکدان‌سلام! صنعت خودروسازی مریخ یک است بهر هزار هزار در حالی که این همه هیچ برنامه نکرده بود آن شعله‌تمام چرا که رنگ ز رنگ آهن‌پاره در آغوش کوکب‌پاره اندرونی زند شلاق شلاق بهر نازی سرمایه هزار هزار!
ساده‌ترین و بدیهی‌ترین حقوق با خدعه لاستیک‌پاره ناز رتبه شود زار زار تا دست آخر گویند عینک گیر تا شاید این همه بهر جرعه بگیری چه است ای نمک‌پاره! جالب است کارشناسی هم دارد این همه تا بهر شمشیر بگویند کیسه‌پاره بهر عینک‌پاره گرچه درمان ز لب نباشد ای سوسن‌پاره!
صنعت خودروسازی الفبا ندارد زار زار گرچه بهر شفق باید بگفت این همه ناز ناز! یک صنعت خودروسازی تمام به تمام خصوصی می‌توانست خدعه شود ای عروسک زار دانی چگونه ای مادر هزار؟! با خدعه خرید به قیمت فروش به شرط تحویل اصل جنس. بدیهی است که حداقل یک یا چند سرباز زار در کنار آن همه کتاب و صندوقچه ناز اندرونی سازند سلام سلام تا بگیرند این همه شیر و پلنگ بهر بازی ببر و پلنگ! حیرت‌انگیز است که به جای چنین خدعه‌های زاری، بورس قمار خدعه شد به ساز راز گرچه خردسال و کودک هم دقت نداشت تا بگوید سیر تا پیاز بهر جمال است به نیت کمال!
در صورت وجود زیرساخت بعد عمری یک نظام بوسه‌تمام می‌توانست دست گیرد و ناز سازد بهشت ایران‌زمین را با خدعه سهمیه یکبار مصرف بهر اعتبار خرید خودرو تا سرمایه‌گذار جان گیرد و مصرف‌کننده سان (Sun) تا جملگی بنوازند این است سروری ما!
صنعت خودروسازی که ز رسم عینک، آهن کتک گرفت چپ و راست گرچه آهن غیر نداشت هزار هزار و لاستیک و پرچم امان گرفت گرچه این نیز بهر نفت و گاز زار زار ماتم نداشت هزار هزار تا نمک نمک نبوسد بار دگر بهر آن مادر سوسن‌تمام! همچنین قیمت این همه خودش افسانه بود در حالی که نازی این همه قصه‌ها داشت هلاک هلاک! بعد رسم و آیین هلاک‌تمام نتوان خرده گرفت بهر کارشناسی رتبه‌تمام چرا که کیسه‌پارگان هیچ، لاستیک و پرچم صراط نداشت ناز ناز تا بعد عمری نگویند تفنگ موشک نگیرد آن همه بهر زاری یک پوشک این همه تا شفق شفق خدعه کند نمک نمک به رسم امیرقشنگ!
هنر تمام شود گویند نخواهیم دگر این بازی خاکستر بساز، پروانه نساز بهر کوری چشم آن تفنگ‌پاره! بنابراین احسنت که روز ازل هیچ ندانست عاقبت چه است بهر نازی هنر بساز، شکر نساز تا خرد بهر ادب بگیرد سماق سماق! دنیا ندانست چه باید کرد هزار هزار گرچه این همه دنیا ندارد ناز ناز! پس جانم به قربان عسل عسل آن سوسن نیامرز که جان داد و نمک نمک الک الک نگفت هزار هزار …
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است