خدعه سوسن‌سلام!

0
در بحث مدیریت یک حدیث از علی ذوالفقار نقل شده است که مدیر بهتر است همانند پدر مهربان رفتار نماید و حیرت‌انگیز است که پدر مهربان برای خانواده توصیه نشده است! پدر مهربان در فضای کاری هر چه باشد آرام آرام قلب‌ها را تسخیر می‌نماید و در نهایت حداقل بخشی از پرسنل حتی جان خود را هم فدا خواهند کرد چه رسد به چند ساعت بهره‌وری خدعه‌نما!
به یاد دارم که تابستان حدود 10 سال قبل به صورت تصادفی در یک مجموعه تفریحی زیرمجموعه وزارت دفاع در کنار دریا چند روزی سرگرم شدم ز گذر عمر تا بعد آن همه کتاب بنویسم ناز ناز چرا که نمی‌توانستم درک نمایم چگونه یک دکترتمام، مدیر یک مجموعه تفریح‌تمام شده است و همه چیز داند خط به خط …
استاد حدود ساعت 6 صبح بیدار می‌گشت و با اندک درنگی تا حدود ساعت 10 صبح استوار در کنار ساحل ظرف صبحانه می‌شست و سپس به رستوران می‌رفت و تا حدود ساعت 3 بعد از ظهر مشغول بود. در حدود ساعت 5 بعد از ظهر نیز دوباره کفش به خط می‌کرد و تا حدود ساعت 11 شب در رستوران مشغول بود تا دست آخر زباله‌های رستوران نیز تخلیه شوند تک به تک. این مجموعه دکتری داشت هزار هزار که حوصله نیست آن همه اما عجیب بود که دکتر مدیر نه تنها پدر مهربان نبود بلکه به زبان هم نمی‌گرفت قماش نوعروس را و پیوسته می‌فرمود همین است که هست، هر کس نمی‌خواهد می‌تواند تشریف‌فرما گردد!
شیر ژیان در آن روزها چند بار با جناب دکتر و پیمانکار کارگران اندرونی گرفت تا حداقل لحن بابا تغییر نماید در حالی که بد و بدتر شد منت دکترتمام! داستان از این قرار بود که 8 ساعت کار قانون محترم کار به خدا ساعت کار مبدل شده بود و روز تعطیل و غیرتعطیل هم مطرح نبود و در عین حال حقوق حداقل دستمزد وزارت کار بود با تشریفات گران گران چرا که بحث بیمه که برای چند بچه معنا نداشت و بهر بازی هم نمی‌شد حقوق را انتهای هر ماه تسویه کرد بلکه باید چند ماه بعد پول آتش‌زا را به دستان نوعروسان می‌دادند تک به تک تا بیش از هر چیز بیاموزند که مکتب پرچم حساب دارد هزار هزار!
نکته مدیر دکتر آن بود که خدایی را شلاق می‌دانست و همواره کار به هیچ نداشت و فقط می‌سرود که این یا آن! خنده‌دار اینجا بود که مدیر دکتر، نظامی به آن معنای جبهه و جنگ هم نبود و صرفا طیاره می‌ساخت هزار هزار تا بعد آن همه ساختن و باز هم ساختن؛ مرد بسازد هزار هزار!
دکتر سوسن‌تمام از موارد متعدد هراس داشت و در عین حال ماتم بود کبیر کبیر. قطب عالم نگوید افسرده بود که نسخه نخواهند ز دکتری این همه گرچه مطب تخته کرده است بعد گودی آن خدا بیامرز! در هر حال جناب مدیر حتی حاضر نبود چند کلمه گوش گیرد بهر قشنگی چه رسد به زبان گرفتن و خدعه هزار هزار!
پدر مهربان که بهر سوسمار و ملخ بوده است در حالی که گوهر زمان رسم شیطان است و بس چرا که این همه سحر فرموده‌اند بهر خدعه سوسن‌سلام تا نگویند خدعه هزار هزار …
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است