دکترجان بعد انار انار زرشک نگیر به دندان!

0
نظام بهداشت و درمان می‌تواند همانند نرخ تورم و نرخ فلان بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول (IMF) به وسیله یکسری شاخص‌ها و آمارهای قشنگ قشنگ مورد ارزیابی قرار گیرد در حالی که هزارپرده چپ و راست گوید غسل ز ما نگفته‌اند ناز ناز بس که سرد سرد نبات ساخته‌ایم گرم گرم!
القای تفکر بله بله بهر کادر درمانی مریخ به ویژه در بحث تشخیص‌های در و دیوار پزشکان، کذا کذا تلسکوپ نخواهد گرچه باز گویند خواستی بگو ای همه چیزت عسل‌تمام! سرطان که گویند درمان نداشت تا رسیدند خدمت چند حکمت‌تمام و تازه خیر زنگوله تابوت نسخه نمودند ذره ذره بگیرید طواف یک عسل‌تمام تا شاید رحمش آید بهر فردوس کبریا بس که نباید گفت چرا چرا!
حیرت‌انگیز است که به واسطه القای شب‌نوای اینجا همان است که گویند بله بله نمی‌توان موارد انگشت‌شمار عدم رضایت از هزارنسخه را هزار هزار ارزیابی نمود در حالی که همین یک قصه باز شود روضه‌اش ز کبریا خلوت بگوید بای بای! در حقیقت نشان ثریا نگاه بهتر است پرده سازد هزار هزار بس که سرد سرد گوید خدا خدا!
یک دکتر سلام چسب زخم پاره سازد تا بگوید جانم این کارش نداشته باشی بهتر است مگر آن که گودی داشته باشد زار زار در حالی که پزشکان مریخ بسیار راحت بهر نساخته و نشناخته نسخه نویسند و کار ندارند اشهد خواند باباجان یا بهر چرخه بدن گشت رضاتمام! اینجاست که نباید سوال بگردد ای بهشت سلام بهر چه ردیف ردیف صف کرده‌ای و رزق و روزی گویی علیک در حالی که بله بله نسازی خیر خیر بس که تشخیص نداده هزار هزار بفرمایی بله بله …
به یاد دارم که دوران خردسالی و کودکی را بهر هزار هزار آمپول و سرم گذراندم و دریغ از حتی یک بار این همه قماش بله بله بفرمایند بمیر بس که دارو دارو گرفتی و نگفتی چرا چرا تا بهر خویش بگردیم اشاره شک‌سزا چه رسد به ترتیل آیه کبریا! عادات ساده‌ای همچون زیاد آب خوردن در حد میک زدن لیوان آب، خوابیدن اجباری در زمان غروب آفتاب و طلانگاره ز هر چیز بخور که خاصیت دارند کرفس و کنگر و پیاز داغ آشپزتمام گذشتند تا حدود ده سالگی آرام آرام پسر مامی بگردد شور چشم خدایا چرا!
بنده تا حدود 18 سالگی یکسری عادات درست را به صورت بچه‌گانه مورد تاکید قرار دادم گرچه کماکان مراجعه به پزشکان هر چند وقت یکبار به بهانه‌های مختلف توفیق می‌گردید اما بعد از حدود 18 سالگی بیشتر به واسطه طب اسلامی که شاید تمام روضه‌اش حداکثر چند صفحه شود دانستم که تنها پیغمبر اسلام مواردی همچون پرهیز از زیاد آب خوردن، نخوابیدن در زمان غروب آفتاب و خوردن و آشامیدن در آغوش لذت و سلامتی را بدون هزار هزار با لحن بوسه ساده ساده توصیه نموده‌اند!
به عنوان مثال خنده‌دار است که در بحث ضعف بینایی سال‌های متوالی دکتر به دکتر پتک می‌گشت تنبلی چشم، آستیگمات، نزدیک‌بینی و یا کذا کذا تا حدود 13 سالگی که یک دکتر یکسری آزمایشات تلسکوپ گرفت تا دست آخر بگوید یک نوع اختلال ژنتیکی در شبکیه شما ردیابی گشته است و درمان ندارد فعلا ای موش سکه هزار گرچه همان نیز عینک مثلا آنتی رفلکس نسخه نمود و گفت عینک بزن بهتر است و هزارعجب که انعکاس نور داخل عینک در موارد نور زیاد باعث کاهش قابل توجه سطح بینایی نسبت به وضعیت فقدان عینک می‌گردد! گذشت و در حدود بیست سالگی نمی‌دانم بهر چه به یک فوق تخصص شبکیه مراجعه کردم و جناب شروع کرد روضه بدبخت عزیز سرنوشت چنین است و چنان و باز کذا کذا در حالی که آن روز بهر خشم فک و صورت یکی نکردم و امروز تازه دانسته‌ام که بنده خدا انار انارش زرشک هم داشته و این شده وضع حال خراب!
به عنوان مثالی دیگر چندین بار بهر اهدای خون به پزشک‌های بخش قبل از اهدا مراکز مختلف مراجعه کردم و هر یک چیزی می‌بافتند کذا کذا و حتی یک بار پزشکی باز یادم نباشد بهر چه در خارج سازمان اهدا خون در زمان معاینه گفت زیر چشمت گود است و کم‌خون هستی ظاهرا در حالی که جناب کم‌خون به واسطه عدم بهره‌مندی از نعمت چای سیاه و احیانا چای سبز سال‌هاست که به جز چند بار پر کردن بسته‌های نیم لیتری سازمان محترم اهدا خون به دفعات با اغراق عادت ماهیانه خون گفته است حلال بس که تیر و تخته نباشد حرام!
یک دانه دیگر هم ریز بگویم تا عقده نشود؛ سال دوم راهنمایی بود که یک بی‌بی‌دختر شنوایی‌سنج با درجات فاحش زردمایگی و جانم چه گوید درجات آشکار شب‌مایگی فرستاده شده بود بهر ثبت و ضبط پرونده‌های رزمندگان جوخه 111 حالا اسمش بماند و این نازی تنها تنها در یک اتاق خالی صدا می‌گذاشت و می‌گفت شنیدی بگو فلان! بعد به وضوح در چهره مشخص بود که بنده خدا شب صبح کرده است با تسبیح بیا بیا ای جانم شلاق جان! خلاصه شاید 10 ثانیه‌ای بود که صدا می‌شنیدم و بی‌بی‌جان سیاه گرفت بهر کاغذ و سپس فرمود هنوز چیزی نشنیدی؟! اینجا بود که شیر یال باخته ریز نجوا گرفت باید چه می‌گفتم جان مادر بزرگ کجا؟! فرمود برو متوجه خواهی شد!
به بابا گفتند مرکز زمین کجاست گفت همینجاست که ایستاده‌ام گر توانی چیز دیگر بفرما! حکایت نظام بهداشت و درمان مریخ این است که هر چه به سر آید هیچ نباید گفت فلان فلان گرچه بخش عمده کادر درمان؛ قشری فرهیخته و صبور می‌باشند.
ای عمو بهر تو می‌نویسم چرا که این قبیل خزعبلات پیش از این بهر غیر املا گشته بود؛ آزادسازی نظام بهداشت و درمان اکسیر کبریاست و بدیهی است که در کنار قیمت‌گذاری آزاد، تشخیص اشتباه نیز به معنای بازگرداندن هزینه‌ها با فرمول خاصی از انواع و اقسام هزینه‌های مادی و معنوی بیماران می‌باشد …

گفتند دکتری ز که آموختی ***** گفت سروری بهر که باختی

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

Avatar

امیر بهلولی یک کارشناس در حوزه بهداشت و درمان نمی‌باشد و در عین حال اعتقاد دارد که در حوزه علوم انسانی نیز نمی‌تواند تفکرات خود را وحی بسمه تعالی در نظر بگیرد. از نظر ایشان نمی‌توان حوزه پزشکی و بخش‌های مشابه را همانند ریاضیات قلمداد نمود و یک جواب قطعی پیرامون هر مسئله حکاکی نمود. به عبارت دیگر پیچیدگی‌های این حوزه نیازمند تحلیل و بررسی می‌باشند. امیر بهلولی علیرغم تجربه تلخ روز به روز آمپول خانم‌دکتر به واسطه بیماری‌های عفونی مختلف در دوران کودکی خود، بیش از ۱۰ سال است که بیماری عفونی خاصی را تجربه نکرده است و این موضوع در دوران کرونا تمام کرد مهر تدبیر را چرا که علیرغم عدم استفاده از ماسک، الکل و ... موضوع خاصی لمس نگردید. شاید مدل ساده سبک زندگی پدربزرگ‌های سنتی بسیار نزدیک باشد به این همه مار و تسبیح امیردکتر! بدیهی است که آستانه مقاومت بدن در شرایط مختلف می‌تواند متفاوت باشد اما عدم ابتلا به بیماری‌های گوناگون در سال‌های پی در پی نمی‌تواند بدون خدعه صورت گرفته باشد! لازم به ذکر است که ایشان در روستای بزرگی به نام تهران روزگار گذرانده‌اند و می‌گذرانند و در عین حال از نعمت مواد غذایی طبیعی به طور کامل برخوردار نبوده‌اند که جای بسی اعجاز است ...

دیدگاه بسته شده است