هزار گوید چرا گرچه بهشت نگوید چرا!

0
خانواده‌های امروزی علیرغم تدابیر هزار هزار آن خدا نیامرز و سایر زارپیشگان عموما دارای فضای رقابتی و بعضا آغشته به کینه و حسد می‌باشند در حالی که اندک حکمت بهشت گوید زیباست ناز ناز! شاید بتوان تعریف جدیدی پیرامون کارها و خدعه‌های گوناگون ارائه نمود گرچه خدا داند یاد گیرند چه بساط ردیف نمایند پیش چشم یار یار خانواده!
درس امروز به دنبال چرا چراست گرچه هر چرایی نگاه نخواهد وای وای! این که هزار نسازد تمام و زار سازد دنیا نخواهم دیگر تمام مصداق یک دل نگو هزار بگو نیست بلکه تعریف همگان نباید ساخت محرم هزار می‌باشد چرا که یک نگاه بس است در چرا چرای یک زخم‌تمام!
بهشت می‌تواند خط به خط دنبال گردد تا نگویند نماز و روزه هزار گشت اما شک بگیرید ذره ذره تا بگویید مزه مزه بهر که بود هزار هزار! چه گوید یک عالم چه کار گرچه کبریا خود گفته است ماتم چه کار بس که ساخته‌اند طفل معصوم یک در هزار!
بهشت دغدغه گوشت و دنبه ندارد تا غنچه بگردد هزار هزار! حال گفته شود سبد بهر بهشت نیاز است گویند فلان گرچه زود سر بکوبند دیوار بس که دیده‌اند سر چه باشد پیش پای هزار هزار! سبد در جوامع لیبرالیستی نباید غیر فقر مطلق چیده شود و هر که چیز چیز گفت بفرمایید آره آره! پس سبد بهشت عبارت است از سه گروه مواد غذایی که درسش تکرار نگردد بهر شیر شیر یک فنجان‌تمام!
تامین حداقل سهمیه به صورت برابر و یکسان برای کلیه آحاد جامعه یک رویکرد سوسیالیستی است که در فضای جوامع لیبرالیستی می‌تواند شکار شکار ساختن را بهر لذت و سرگرمی پتک نماید در حالی که فکر کردن و دویدن بهر همین حداقل سپاس سپاس باعث هزار هزار می‌شود در جوامع مدرن امروزی تا دست آخر این همه گل و فنجان حرام کردن بگردد چرا چرا؟!
حداقل سهمیه عبارت است از یک سبد ناز ناز بهر زار زار چک برگشتی و سالگرد ازدواج گرچه چند بفرمایند ای کاش بار دیگر نباشد حرام بهر قماش خانه‌خراب! گر ماتم نبود عالم‌خراب ناز ناز می‌گرفت خطبه جانم‌سلام اما دیگر همه دانند بچه‌ای که بهر نان کپک عمری بگردد دور خود نباید خرده گرفت چرا گوید بنازم شفق شفق!
سبد مذکور نباید به واسطه امکانات هزار هزار بگردد سفره زار زار گرچه بقچه نیز نباید بگفت بهر ماتم، نان کپک بس است ای ترشی چه کار! پس تامین بقچه سپاس سپاس ماتم‌هزار نباید بگردد رضا رضا بهر عالم چرا!

حلال خانه گوید غریبه نباشید چرا ***** بس که بهشت هزار نگوید چرا

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است