چادر نگو چرا غریبه بگو چرا!

0
افغانستان دارای مکتب است گرچه طالبان سر سفره نباشد و احیانا برادران فارس به دنبال نذر سفره باشند! بنابراین هر چه هست عروس نیست هزار هزار بهر ناز ناز قماش عالم‌سلام و پرچم بالا یا پایین همواره هویداست هزار هزار …
فرهنگ مردم افغانستان فراتر از انتظارات بسته و عجیب پتک شده است سینه به سینه و این موضوع آیت است بهر هزار هزار به جان یک امیرچراغ چرا که سال‌هاست با روی خوش، شکلات و آب‌نبات و … منت مشتریان افغان را خریده است و بدون تعارف چند هزار افغان ویزیت شده‌اند خط به خط اما دریغ از حتی یک مورد پذیرش دست به دست!
به عنوان مثال کمتر فروشنده‌ای ماست خود را ترش معرفی می‌نماید در حالی که یک حکیم‌تمام چندین سال است که به هزاران مشتری افغان خود تذکر داده است روغن‌های مصرفی از نوع صنعتی می‌باشند و گفته می‌شود از فرآورده‌های نفت هستند گرچه نگاه عاقل اندر سفیه یا لبخند فلان یک بار و دو بار تجربه نگشت در مکتب یک دکترتمام! حیرت‌انگیز است که برخی مشتریان علیرغم رفت و آمد بسیار خود نتوانستند نکته استاد را گوش به سطل نمایند و به صورت ناگهانی قهر کردند وای وای!
باور کردنی نیست که مردم مخاطب یک بوسه‌تمام عموما حتی سواد هم ندارند اما به هیچ وجه حاضر نیستند اندک تاملی بر روی ورودی‌ها منت نمایند! عادت خوب این مردمان سنتی بودن و به سبک قدیم زندگی کردن است گرچه در بحث زن و فرزند هزار هزار عقل و شریعت چیز دیگری می‌گویند. به عنوان نمونه برای همه چیز گرمیجات را مفید می‌دانند حتی گردو برای گلودرد و سرماخوردگی! به عنوان نمونه دیگر بیشتر به دنبال ملت واحده هستند تا موارد دیگر در حالی که بلوک غرب این موضوع را به طور کامل به چالش کشیده است چرا که به همگان آری می‌فرمایند بهر سفره عالی!
خدعه کردن با چنین مردمانی روز ازل هویدا شود زار زار گرچه هیچ نگوید یک پیر دنیاسلام! بنابراین بهر ناز ناز گوید یک سردار امیرتمام که این همه عمر لبخند بود بهر سلام سلام گرچه بعد از این هم دنیا نگوید سلام حرام! صندوق ناز ناز کلید دارد که هنوز ثریاست اما دگربار نگوید که آن همه بهر این همه بود هلاک هلاک!
ای عمو یک طرف معلوم است کار خاصی نتوان بکرد اما طرف دیگر وای وای ربنا که رستاخیز به سیخ کشد دانه دانه و سوال پرسد که بود نازترانه؟! این را چه کار باید کرد ای نبودم نبودم هزار هزار؟! اینجا باشد که پروانه بگیری و بهر ادب ترانه بسازی گرچه این‌ها نیت خالص خواهد گر بدانی بهتر است!
بیش از پروانه و ترانه بعید است کار دگر بتوان بکرد اما تو راست راست نگو بودم که بودم ای لقمه‌هزار! بهر گیج گیج قماش شکر شکر گویم که هیچ نمی‌دانستم سلام سلام راز گل سازد شکر شکر تا بگویی دیگر نخواهم هزار هزار …

ربنا نگوید سفره ناز مهیاست ***** بلکه ناز ببوسد این کبریاست

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است