رنگ آخر!

0
تاریکی و نور مشق روزگار است در حالی که رنگ زمین بیشتر به خاک گرایش دارد تا آتش! حکمت سنگ دور و نزدیک نمی‌شناسد تا یک عمر همه چیز به یک ویرانه مبدل گردد …
عاقبت مدل آمریکایی با مدل انگلیسی بسیار متفاوت حکاکی گشت چرا که درس روزگار لزوما فلک ندارد! دست برتر دارا بودن همه چیز است و در عین حال رنگ زمین تدبیرش بیشتر خاک است تا آتش! مدل انگلیسی عاقبت داستان را همانند دوره بریتانیای کبیر خط‌خطی می‌نمود تا در نهایت ملت جان خود را به کف دست گیرند و مرگ را گواراتر از زندگی تعبیر نمایند در حالی که مدل آمریکایی عاقبت را آرزوی بندگی خط‌خطی نمود!
آمریکایی‌ها همه چیز دارند در حالی که همه چیز را صرفا برای خود نمی‌خواهند و این بحث یک مدل نوین حکمرانی است. بعد از جنگ جهانی دوم یگانه قدرت جهان ایالات متحده بود و بحث دوقطبی از نظر بنده پوشش بود!
کشورهای مستعمره و تابعه آمریکا یک روز و دو روز در رفاه و آسایش قرار نگرفته‌اند در حالی که هزاران داستان کوچک و بزرگ قابل تعبیر بودند. شاید اغراق به نظر برسد اما رنگ زمین حکم کرده است که منافع حال و آتی تضمین گردد و امر خاصی با بندگان نباشد! نمونه‌هایی همچون ژاپن، کره جنوبی، عربستان، امارات، قطر و … همانند پورتوریکو مستعمره ایالات متحده نبوده‌اند در حالی که یک رفاه و آسایش بلندمدت را به آغوش کشیده‌اند. ایران نیز می‌توانست یک رفاه و آسایش بلندمدت را تجربه نماید اما احتمالا به واسطه شیطنت آمریکایی‌ها مسیر را در حسرت مکتب به آغوش کشید!
شاید حسرت بندگی اغراق باشد اما حسرت زمین به هیچ وجه اغراق نیست. ایدئولوژی جمهوری اسلامی در تضاد مستقیم با منافع ایالات متحده قرار داشت. بنابراین بدیهی بود که انواع و اقسام شیطنت‌ها و ظلم‌ها در قبال مستضعفان عالم تعریف گردد در حالی که مدل شرارت‌ها مدل انگلیسی نبود تا در نهایت همه چیز با تمام وجود لمس گردد!
خنده‌دار داستان اینجاست که انتهای فیلم نمی‌تواند باز نگه داشته شود در حالی که بنده به نوبه خود اعلام برائت از همه چیز را در راستای بندگی منت‌نوازی می‌نمایم!
جمهوری اسلامی پس از هیجانات متعدد هنوز متوجه نشده است که اصل بازی چیست! نمایش چنگ و دندان در دوران مکتب‌نوازی، یک جهنم به معنای واقعی کلمه را به تصویر خواهد کشید در حالی که اصلاح امور کماکان می‌تواند بسیار سریع و حیات‌بخش مورد تاکید قرار گیرد.
بنده کردستان را در کنار سیستان قرار دادم در حالی که نزدیک به یک ماه قبل نیز پست آخر حکیم مبنی بر جنگ داخلی در ایران منتشر گردید! بحث آذربایجان هم احتمالا به درگیری مستقیم ختم خواهد شد در حالی که بیان بحث‌ها و پیش‌بینی‌های گوناگون نزدیک به هشت سال است در کتاب‌ها و دست‌نوشته‌های متعدد استاد لگدمال گشته‌اند! امروز به واسطه لطف حقتعالی به وضوح می‌بینم که برچسب جاسوس بر پیشانی اسطوره خرد حکاکی گشته است در حالی که همه چیز مریخ پنهان و آشکار ندارد …

خورشید باشد یا نباشد تکلیف مشخص است ***** پس رنگ آخر عصمتش مبرهن است

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است