داشتم به خودم فشار میاُوردم چند تا لغت فارسی از خودم در کنم که ندای درونم پرید وسط افکار مغشوشم و گفت: باز پروژه جدیدی راه انداختی؟
گفتم: اِ اِ اِ حواسم رو پرت نکن، دارم تمرکز میکنم چند تا لغت خارجی رو فارسی کنم.
گفت: به جای این بچهبازیها و کارهای الکی برو با ماشین داداشت مسافرکشی کن یه لقمه نون از توش در بیاد.
گفتم: بابا پول تو اینه الان.
گفت: جل الخالق، حالت خوبه تو؟ سرت به جایی نخورده؟!
گفتم: دیگه زندگیمون ازین رو به اون رو میشه. پولدار میشیم، یه خونه یه ماشین. عشق میکنیم و صفا.
گفت: خدا شفات بده مرد چرا هذیون میگی؟
گفتم: به زودی همه رویاهامون تحقق پیدا میکنن.
گفت: بگو چی شده، گیج شدم.
گفتم: در ردیف بودجه امسال برای واژه گزینی در زبان فارسی 3.5 میلیارد اعتبار تخصیص داده شده.
گفت: تو رو سننه؟
گفتم: میدونی تو همین ردیف بودجه چند تا واژه پیشبینی کردن که در طول یک سال تغییر بدن؟!
گفت: نه چند تا؟
گفتم: 275 واژه.
گفت: خب یعنی هر واژه چقدر میشه؟
گفتم: حدودا دوازده میلیون و سیصد و هشتاد هزار تومان.
گفت: برای اونا این قیمته، چقدر کف دست تو میذارن؟
گفتم: والا خودم رو که نذاشتند مستقیم برم اونجا باهاشون مذاکره کنم. ولی آبدارچیشون بهم گفت دونهای 45 هزار تومان ازم میخرن!
گفت: این که پولی نمیشه.
گفتم: چرا باهاش صحبت کردم قرار شد 275 تا واژه رو کنتراتی بهشون بدم دوازده میلیون و سیصد و هشتاد هزار تومان بگیرم.
گفت: حالا ازین پول چطور میخوای خونه و ماشین در بیاری؟!
گفتم: نه خب سال اول نمیشه. ولی قرار شده ده سال این کار رو بدن به من که بعدش با پولش بتونم یه مسکن مهر و یه پراید مدل 82 بخرم.
گفت: توی ده سال آینده اگه تو کار اونا رو میخوای انجام بدی، خودشون چی کار میکنند پس؟
گفتم: به 37 تا شغل دیگشون میرسن خب! تازه این آبدارچیه بهم قول داد اگه کارم رو خوب انجام بدم کارهای یه شغل دیگشون رو هم کنتراتی به من میدن تا بتونم ده سال دیگه یه پراید دست دوم هم واسه تو بخرم بندازم زیر پات.