همراه تاب!

0
پس از گذشت حدود 5 سال از آغاز شیمی‌درمانی اقتصاد ایران تازه می‌توان نتایج عملکرد را مرور نمود چرا که روزهای اول بحث تهدید امنیتی حجم نقدینگی مطرح بود و به مرور انواع و اقسام جراحی‌ها به آن افزوده شد تا در کمال حیرت نه تنها این همه نگردد قران قران بلکه هزار هزار قداره گردد بهر افسانه خزان خزان!
نقدینگی که روز به روز بیشتر شد و روز به روز بیشتر دلار ساخت با کدام عینک در حال کنترل بود در حالی که روز اول گفت آن گنج جمشید که این نباشد پریان زرطلا!
درس تمام است اما خط به خط جوجه ساختن خروس نگشت هزار هزار بلکه افسانه گشت گران گران تا نگیرد مرغ پاطلا افسار جادوی سحرطلا را …
غربی‌ها هر چه هستند می‌دانند دیو بودن قشنگ نیست. اوج دیوسالاری می‌توانست در قماش تگزاس‌تمام تجلی یابد که به هر دلیلی کنترل کرده‌اند حرارت عجیب جنون قدرت را در حالی که در طول تاریخ بشر نمی‌توان مشابه امپراتوری امروز آمریکایی‌ها را تسبیح نمود چرا که تقریبا همه چیز در اختیار است.
جنگ روسیه و اوکراین نیز هر چه شود به نفع روس‌ها تمام نخواهد شد چرا که تسلیحات هسته‌ای نیز یک‌طرفه نمی‌باشند. بنابراین می‌توان پیش‌بینی نمود که روسیه به طور کامل در انزوا قرار خواهد گرفت. همچنین چین نیز که بدون شک به یک امپراتوری استوار تبدیل شده است دیگر نمی‌تواند همانند گذشته بزرگ و بزرگتر شود و دلیل آن طمع کرونا بود.
می‌توان گزینه جنگ تایوان را مرور نمود و در عین حال درگیری مستقیم کره شمالی و ایالات متحده را با اندک پشتیبانی محتمل دانست اما چنین پیاده‌روی چیزی را تغییر نخواهد داد.
افول امپریالیسم و سایر رخدادها بیشتر یک توهم است تا ترانه مادرانه چرا که آزادی هر چه هست حکاکی خالق بوده است و تفکرات مارکس به جز در مباحث اقتصادی در نحوه اداره امور نیز سنگین تعبیر می‌شوند و شاید خود آقای مارکس هم امروز ورق می‌زد دیکته خود را به آرامی می‌گفت که این نیست آن چیزی که باید باشد.
تفکرات لیبرالیستی با پرچم سکولاریسم شناخته می‌شوند که تازه می‌گویم فهمیدم خلاصه کلام چیست اما حجم آزادی‌ها نمی‌تواند بینهایت باشد. به عنوان نمونه در مباحث جنسی بحث بسیار گسترده است چرا که کوچکترین تغییرات با انبوه مسائل قابل تعبیر می‌باشند.
شاید امپراتوری امروز آمریکایی‌ها حسد داشته باشد اما حداقل تحمل شنیدن را آموخته‌اند گرچه این نیز فرش است بهر جادوی گران! هنر بازی بزرگترین هدیه روزگار به قماش عصمت‌تمام بوده است که چپ و راست دوان دوان گویند ما نبودیم تا نشویم چشم گران گران!
ایران امروز درس است و باز هم درس است برای آیندگان چرا که مقبره ساختن بهر دیگران با دست خود یک بحث است و زرتراشی دنیا و آخرت بهر همه چیز بحث دیگری است. در حقیقت دیوار کج از اساس باد هوا بود و همانند پتک طلایی حفظ حکومت از هر فریضه‌ای واجب‌تر است عصمت گران بود چرا که این همه آمدند و رفتند هیچ یک نگفتند چنین فریضه‌ای را تا نگویند خاتم پیغمبران حکومت داشت حتی بهر گوشه چشم این و آن چرا که منزل پیغمبر نگهبان نداشت که هیچ در و دیوار هم نداشته است ظاهرا که آیه گوید: مراعات کنید جان پیغمبر!
امروز یک دلخوری بابت محمد سلام فرانسوی‌ها را بهر گذر عمر می‌گویم که چگونه حتی یک لکه نمی‌توان در میان این حجم از اسناد معتبر تاریخی پیرامون پیغمبر اسلام یافت و به جای استفاده از انبوه یادگاری‌ها به دنبال عقده‌گشایی قرون وسطای خود هستید؟
بهر دوستی گویم که نقل است محمد (ص) حتی به کودکان نیز سلام می‌کرده است و در عین حال همسر عزیز خود را بهر نفس‌های پایانی بارداری سرزنش نمی‌کرده است در حالی که زن و فرزند کمتر، آسایش بیشتر علی همان بود که پیغمبر آموخته بود و این همه بعد از خدیجه هیچگاه آن همه بعد از جیران نشد …
نفس نفس نگاشتم و قفس قفس نبوسیدم به ناز تا بگویم من آنم که نبوسم رستم سودابه‌نشان را. پس زنده یا مرده بوسیدم همراه تاب را تا نگویند این پیغمبر بود با آن همه گران گران!
یک گوید بهر بهانه و تمام سلطان صاحب‌گران؛ تغییر ساعت کار ادارات چند روزی است به اجرا در آمده است در حالی که خروس هیچ، مرغ هم نباشد جوجه دوان دوان! به عبارت دیگر جوجه ز چه سازد خرما و عسل در حالی که خودش دانه خواهد قران قران!
تغییر ساعات کاری هیچ نخواهد بود ای نشان سحر که شهر ساختی ز بزم سحر چرا که خدمت سحر چوب و سنگ نیست تا بگویی ساختم به رسم سحر! لقمه لقمه گفتم چه باشد تسبیح سحر و امروز گویم دیگر نباشد فرش سحر چرا که هزار هزار بیش از این نتواند بوسه گیرد گران گران!
از نظر بنده همه چیز مشخص است اما مرور اشتباهات شاید اندکی تسکین دهد این همه جوجه‌پروری را! بنابراین به رسم امیرسالار گویم که دیگر نگوید سحرسالار تا نباشد دردانه مادر امیرسالار ابروتمام!
  • عذرخواهی از آقای پوتین بابت ته کشیدن آذوقه.
  • چکش‌کاری سامانه جامع سهمیه‌بندی.
  • امضای توافق برجام با هر خدعه‌ای.
  • توقف کامل سیاست گران مهار نقدینگی!
  • آزاد کردن مواد مخدر و گلاب‌پاشی قداره کروناپری!

گر نگفتم فرمانده بودم ز تاب ***** بهر مادر بود که نبود همراه تاب

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است