ثمره اشتباهات تکراری

0
خرافات و اسراف می‌توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند تا ثمره تلخ اشتباهات تکراری ابد نگردد! بحث پیروزی نهایی حق بر باطل خرافات نیست چرا که در نهایت حق گواراست در حالی که ورق زدن تاریخ با عینک قشنگ خرافات است. همچنین خون دادن خوب است اما تا ابد اسراف است چرا که به عنوان مثال فلسفه جنگ‌های امام علی خون دادن نبوده است!
ملت امام حسین نمی‌تواند روی غرب و شرق را سفید نماید و با چند قطره اشک صلواتی نخ هسته خرما را به سخره بگیرد. به عبارت دیگر ادعای خوب بودن یک ملت مظلوم خرافه بود و بسیار خون دادن یک ملت صبور اسراف بود. عزم جنگ لزوما خون ندارد چرا که پیغمبران و امامان همواره در میدان جنگ نبوده‌اند تا شربت سرخ اسراف به خود ببیند.
خلقت بشر می‌توانست به رنگ خون باشد در حالی که به رنگ آب است و حیات! به عنوان مثالی دیگر امام رضا در پاسخ به فردی که قیام را مورد تاکید قرار داده بود سر به دار آویخته وی را متذکر شد چرا که شهادت در زمان و مکان مناسب زیباست!
سردار سلیمانی هر چه بود عزیز بود چرا که یک عمر خاک بود و خاک رفت. یک اسطوره لزوما پر ندارد تا بالا و بالاتر بنوازد همه چیز را! یک فرمانده باهوش قبل و بعد از شهرت خود اعلام وحدانیت نکرد گرچه ادعایش به صورت نسبی قابل پذیرش بود چرا که خودش می‌دانست یک عمر میدان جنگ بازنشستگی می‌خواهد!
شخصیتی که فارغ از تفکرات و گرایشات خود همواره خاک باشد و مشق هیچ نماید لزوما غرب و شرق نمی‌شناسد. ایشان در بحث همکاری‌های نظامی با روسیه به احتمال زیاد درها را بسته دیده بود که منافع روسیه را بازتعریف نمود و در عین حال روس‌ها نیز همانند اوکراین در باتلاق گیر نکردند چرا که ماهیت میدان‌های مختلف لزوما یکسان نیست!
بنده در زمان اعلام خبر شهادت سردار سلیمانی اشک ریختم در حالی که به هیچ وجه حق را پایمال نکردم چرا که عراق نزدیک به دو دهه در اشغال ایالات متحده بود و نفوذ و جالب‌تر از آن تعیین تکلیف ایران برای قدرت اول دنیا پس از پایان جنگ جهانی بسیار مسخره و زننده بود. به عبارت دیگر ترور سردار سلیمانی موضوع غیرقابل پیش‌بینی نبود و ورود و خروج مکرر این فرمانده نظامی به مناطق تحت سیطره غرب هر چه بود با مزه نبود. بنابراین قضاوت پیرامون رخدادهای گوناگون بهتر است منصفانه صورت گیرد.
انصاف قشنگ است و رحم عزیز گرچه همواره نمی‌توان مهربان بود. بنابراین هر چیزی در جای خود زیباست …
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است