نگوید که بگوید!

0
یک دیوانه به سادگی روند را تشخیص دهد در حالی که اتاق فکر دکترین از درک عاجز باشد چگونه توان تحلیل نمود؟! حکومتی که به واسطه پشتیبانی مردم خود و عدم شیطنت چشمگیر شیاطین توانست بماند و باز هم بماند به واسطه وجود یک اتاق فکر دکتر به دنبال ادب کردن و تدریس نحوه ایستادن و مهمتر از آن جدی ایستادن است در حالی که خط‌خطی ملت نه تنها ماهیت اصلی داستان را مشخص نمود بلکه مهمترین پشتوانه یک حکومت مردم‌سالار را رنگ‌آمیزی کرد! درک الفبای روانشناسی و جامعه‌شناسی لزوما دکتری نمی‌خواهد چرا که بهلول حکیم خودش می‌داند دکتر است!
مشق درس روزگار لزوما مکتب‌خانه نمی‌خواست چرا که جهل و تعصب به جهل بزرگترین نعمت است! اساسا مدل فکری قشنگ می‌شود جومونگ‌بازار اما نه به رنگ زمین بلکه به رنگ مریخ!
به یاد دارم که ایده‌های فلان استاد علیرغم تظاهر تواضع ایشان به صورت بسیار با مزه‌ای مورد تحسین و تمجید قرار می‌گرفتند چرا که مدل فکری قشنگ مرد عمل می‌خواست نه …
بحث ادب کردن بیشتر لبخند خواهد داشت تا اشک چرا که پس از ده‌ها برابر نمودن قیمت‌ها و انواع و اقسام مرحمت‌ها یکسری تغییرات بسیار ساده می‌توانست فضا را اندکی آرام نماید در حالی که اتاق فکر دکترین خودش همه چیز را می‌دانست! اساسا بحث‌هایی همچون تورم، بیکاری، فقر و … لزوما درد نیستند چرا که نمایش دکتری و باز هم دکتری بسیار قشنگ‌تر است!
یکی از هزار و یک کمالات دوران جمهوری اسلامی به سخره گرفته شدن انواع و اقسام عناوین، مدارک و مدارج شخصیت‌ها بود که از دکتر شدن بیشمار بزرگان گرفته تا سرتیپ و تیمسار شدن شمار بسیار لشکریان همواره مزه بود بهر ایده‌های استاد! این بحث به اندازه‌ای سنگین است که نمی‌توان همه چیز را مرور نمود چرا که از یک مدیر بسیج مسجد گرفته تا مدیران بسیار فرهیخته مراکز و نهادهای گوناگون حکومتی حتی دارای یک ضریب هوشی متوسط نبودند و در کمال اعتماد به نفس همواره ایستادن و بهتر از آن جدی ایستادن را مشق می‌نمودند تا استاد یک عمر نتواند درک نماید که مراجعه به روانپزشک ضروری است!
به یاد دارم که یک مسجد در یک منطقه بازارمحور صرفا در حوالی اذان باز بود و بلافاصله پس از نماز نیز بسته شدن را بدیهی می‌دانست! استاد به مدیر بسیج مسجد فرمود که براساس مدل استکباری پیامبر اسلام درب مسجد همواره می‌تواند باز باشد در حالی که این مسجد حتی برای کسبه نیز باز نیست. افسانه قرن با لحنی جدی و حکیمانه فرمودند که اگر داخل مسجد شخصی جنب گردد شما جوابگو هستید؟!
باز هم به یاد دارم که یک مدیر معلم و استاد شهرداری چگونه بارها و بارها بزرگی فرمودند و نه تنها به یاد دوران مدرسه ادب کردن یک احمق را مرحمت نمودند بلکه در کمال خونسردی به دفعات می‌فرمودند که ای بدبخت تو باید نیست شوی و دوباره ساخته شوی چرا که پیوسته به دنبال توهمات هستی! عمر دیر یا زود می‌گذرد اما تجویز مراجعه به روانپزشک حتی در سخن نیز سنگین است چه رسد در محضر خدای دیوانگان!
دیوانه احمق کماکان می‌نویسد که در ایالات متحده ایران هیچکس نباید جدی ایستادن را شوخی بگیرد چرا که جدی ایستادن خودش یک مکتب است …

دیوانه چو دکتر شود نگوید که بگوید ***** تا حکمت و تدبیر نگوید که بگوید  

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

دیدگاه بسته شده است