عنایت‌های عبرت‌وار!

0
گاهی اوقات لذت بردن از همه چیز تنها حکمت خردمندانه می‌باشد در حالی که عبرت همیشگی نیست. بحث اصلاح ساختارهای اقتصادی ایران امروز به هیچ وجه پیچیده نمی‌باشد اما ساده‌ترین و بدیهی‌ترین مسائل مورد تاکید قرار نمی‌گیرند.
دولت حکمت و امید به جای سفرهای استانی و تکرار یک سناریو فلاکت‌بار می‌تواند یکسری اصلاحات گسترده را مورد تاکید قرار دهد در حالی که رئیس جمهور یک کشور 85 میلیون نفری به دنبال گردآوری کلکسیون نامه‌هاست.
از نظر بنده، با گذشت زمان شرایط ایران امروز به مراتب پیچیده‌تر خواهد شد چرا که یکسری موارد بیش از پیش خودنمایی خواهند نمود. دوره فعلی با دوره شاه اسماعیل صفوی تفاوت‌های بیشماری دارد. در صورت عدم اصلاح ساختارهای گوناگون همه چیز قابل پیمانه خواهد بود …
ساختارهای اقتصادی ایران امروز نیازمند بررسی نمی‌باشند چرا که پیش از این عمق شاهکارها قابل مشاهده بوده‌اند. اقتصاد مریخ هر چه داشت و نداشت به هر دلیلی توسط یک شهروند عادی مورد بررسی قرار گرفت و ادامه درفشانی‌های قطب عالم حیرت‌انگیز نمی‌باشد. بنابراین مرور همه چیز لزوما تکرار نخواهد شد!
اقتصاد ایران می‌توانست به وسیله یک سهمیه‌بندی مدرن و جذاب عطر و طعم دیگری را تجربه نماید. همچنین گسترش و توسعه زیرساخت‌های گوناگون می‌توانستند چرخ‌های توسعه را بالا یا پایین تعویض نمایند تا در نهایت شرایط اندکی بهبود یابد.
بزرگان و صاحبنظران اقتصادی ایران امروز سال‌هاست که یک مشت اراجیف و خزعبلات را پیوسته به زبان می‌آورند در حالی که پافشاری بر کلیشه‌های قرون وسطایی بیشتر شاگرد می‌طلبد تا مکتب‌نویس. در حال حاضر ایران بدون نفت با کدام ایده و راهکار متفکرانه قابل دسترس است؟!
سخن گفتن و باز هم سخن گفتن بدون کوچکترین ثمره‌ای یک دنیا پاداش می‌طلبد اما حقوق‌های چند ده میلیونی و بعضا نجومی لزوما نمی‌توانند این حجم از دستاورد را جبران نمایند! در بحث نفت آن چه عیان است چه حاجت به بیان است اما چگونه می‌شود که در یک اقتصاد تک محصولی نمی‌توان خرید و فروش نقدی و آتی تنها امید ناامیدان را تجربه نمود؟!
به یاد دارم که در دوران دانشجویی تقریبا هیچ یک از اساتید اقتصادی و بعضا شرق و غرب‌دیده حتی یک برگه سهم در طول عمر خود خرید و فروش نکرده بودند و چند سال بعد از بورس و بازهار مالی و … سخن می‌گفتند در حالی که ریشه تفکر همان بود که بود! در حال حاضر نیز به سادگی می‌توان درک نمود که پس از سال‌ها هزینه کماکان تقریبا همه چیز همان است که هست!

قلم جوهرش رنگ باخت و بوسید ***** تا عنایت تفسیر بگردد حکایت

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

یک پاسخ قرار دهید