خطخطی‌های تاریخ ایران

0
تاریخ می‌تواند جهت‌دار تفسیر گردد. در حقیقت هر کس می‌تواند یک روایت داشته باشد و یک حکایت. بنابراین گذشت زمان به سادگی احوالات هر تفسیر را مشخص خواهد نمود.
ایران کشوری است که دارای نعمت‌های گوناگونی می‌باشد. وضعیت فعلی نیز ثمره تدبیر جمعی و فردی می‌باشد که لزوما به عهده دیگری نیست. بنابراین می‌توان به اصلاح نقص‌ها و بهبود اوضاع اندیشید.
در دوران حکومت قاجار به سادگی می‌توان اثبات نمود که شاید همه چیز کشور قابل تحسین بوده است. به عنوان مثال حکومتی که خودش نداند یک حکومت محلی است یا ملی چگونه می‌تواند پیرامون مسائل گوناگون تصمیم‌گیری نماید. بحث نفوذ انگلیس و روسیه نیز بیشتر خردبافی است تا سخنان قابل دفاع چرا که مرور تاریخ به وضوح نشان می‌دهد که وجود یک حکومت بسیار ضعیف و ناکارآمد دلیل اصلی بسیاری از مسائل بوده است.
در دوران حکومت پهلوی داستان متفاوت بوده است اما نمی‌توان این حکومت را مورد تمجید و ستایش قرار داد. شاید بزرگترین روایت قابل دفاع، اوضاع اقتصادی مردم بوده است که به هیچ وجه یک روز و یک شب نبوده است. به عبارت دیگر فقر بخشی از مردم نمی‌تواند یک لکه باشد چرا که وضعیت بخش غالب جامعه انکارناپذیر بوده است. برخی سخنان تلخ می‌باشند اما چگونه می‌شود که با پرداخت پول هم نمی‌توان یک قوطی شیر سالم و نرمال میل نمود در حالی که توزیع رایگان پسته، موز و … در بین دانش‌آموزان در روستاها و شهرهای مختلف کشور یک امر عادی بوده است. همچنین رهایی از فقر لزوما رویا نبوده است چرا که شغل‌های مختلف در بخش‌های گوناگون وجود داشته‌اند.
برخی از مهمترین درس‌های حکومت پهلوی عبارتند از:

احترام به بزرگترها

حکومت پهلوی علیرغم پرداخت عواید مختلف به بزرگترها در نهایت از امکانات به مراتب بهتری نسبت به رویکرد عدم تعامل استفاده ‌نمود. به عنوان مثال منابع درآمدی کشور بسیار بیشتر از منابع مصرفی بوده‌اند. به عنوان مثالی دیگر صنعت منتاژمحور به مراتب بهتر از صنعت قدیمی و فرسوده به ارث رسیده می‌باشد!

عاقبت جنگ با مذهب

مذهب نمی‌تواند به سادگی نادیده گرفته شود. به همین دلیل کنار آمدن با مذهب لزوما دردناک نمی‌باشد. حیله تعامل با مذهب در طول تاریخ به دفعات تکرار شده است اما حکومت پهلوی نتوانست از برخی تدبیرها بهره ببرد!

ناکارآمدی یک رهبر زن‌محور

محمدرضا پهلوی برخلاف پدرش بیش از اندازه به زنان گرایش داشت در حالی که این موضوع دقیقا نقطه مقابل فلسفه آزادی‌های لیبرالی است. از نظر بنده، رهبری که نتواند بحث زن و گرایشات زنانه را برای خود حل نماید بیشتر عاشق است تا امپراتور.
ترویج تفکرات غربی
بخش قابل ملاحظه‌ای از تفکرات غربی‌ها کاملا قابل دفاع و دارای پشتوانه می‌باشند. به همین دلیل نمی‌توان همه چیز را زیر سوال برد.

عاقبت برخورد سخت

کشتار و شکنجه مردم به سادگی می‌تواند یک موج غیرقابل کنترل ایجاد نماید. یکی از دلایلی که می‌توان فرضیه تغییر حکومت هدایت شده را مورد تاکید قرار داد بحث چرایی عدم استفاده از چند حیله و نیرنگ می‌باشد.

هزینه نادرست درآمدها

برخی هزینه‌ها تحمیلی می‌باشند اما تمام هزینه‌ها به وسیله شرق و غرب عالم تدبیر نمی‌شوند. به عنوان مثال کشورگشایی پس از فتوحات چشمگیر و بیشمار عقلانی است یا اهورایی؟!

توجه به حق حیات جوانان

فراهم نمودن احتیاجات گوناگون جوانان یکی از موضوعات بدیهی می‌باشد. در حکومت طاغوت، حداقل ملزومات برای جوانان مهیا بوده است که پس از یادگیری انواع و اقسام علوم و فنون به دنبال کار و زندگی و عیاشی خود بروند تا غصه و باز هم غصه پیرامون دکتر شدن و الهه شدن و سر به زیر شدن. در حقیقت حکومت پهلوی حداقل به دنبال تربیت یک نسل هنرمند و فرهیخته و موسفید نبود بلکه یک ساختار ساده و در دسترس را مهیا نموده بود.
به عنوان مثال در بحث سربازی جوانان، چه اتفاقی می‌افتد که از ظرفیت دختران به عنوان معلم و پرستار استفاده گردد و یک حقوق گنجشک‌محور به آنان ارزانی گردد؟ به عنوان مثالی دیگر چگونه می‌توان به افزایش تعداد خانم دکترهای موسفید افتخار نمود در حالی که فلاکت‌پیشگان انگشت به دهان تقریبا هیچ چیز برای عرضه نداشته باشند؟!
لازم به ذکر است که سخن گفتن یک نوع عقده‌گشایی نیز می‌باشد چرا که بسیاری از مسائل کاملا مشخص می‌باشند و اظهار فضل‌های پی در پی مورد نیاز نمی‌باشد.
در دوران حکومت جمهوری اسلامی تقریبا همه چیز مشخص می‌باشد اما نمی‌توان از بحث‌هایی همچون حفظ خاک و مدیریت تشنج‌های گوناگون چشم‌پوشی به عمل آورد. نوع ایدئولوژی مورد تاکید جمهوری اسلامی به گونه‌ای است که در شرایط عادی بسیار پرهزینه و فرسایشی تعبیر می‌گردد. نکته جالب اینجاست که برگشت از ایدئولوژی مذکور نیز قابل پیگیری نمی‌باشد!
مردم ایران می‌توانند همه چیز را سیاه یا سفید تعبیر نمایند اما همه چیز سیاه یا سفید نیست. سخن گفتن لزوما هنر نیست در حالی که حیات اولویت می‌یاشد. به همین دلیل می‌توان به مرور تاریخ پرداخت و نسبت به همه چیز شنوا بود.
جمهوری اسلامی می‌تواند به روند گذشته خود ادامه دهد و در عین حال به تماشای ستاره‌ها بپردازد در حالی که در صورت پافشاری بر رویکردهای پیشین به سادگی می‌تواند گزینه‌های احتمالی را پیش‌بینی نماید. بنابراین شاید روایت همان باشد که حکایت خواهد شد.
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

یک پاسخ قرار دهید