مورچه و معامله‌گری استاد

شاگرد: اکنون چند سال است که در حال معامله می‌باشم اما هر چه تلاش می‌کنم، تغییر خاصی ایجاد نمی‌گردد. به عبارت دیگر سود می‌کنم اما ضررهایم نیز خیلی زیاد است و به یکباره تمام سودهایم با یک معامله نادرست محو می‌شوند.

استاد: اجازه بده داستانی برای تو تعریف کنم:

«قطره‌ای عسل بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما طعم عسل برایش اعجاب‌انگیز بود. بنابراین برگشت و جرعه‌ای دیگر نوشید. باز عزم رفتن کرد اما احساس کرد که خوردن از یک قطره عسل کفایت نمی‌کند و طعم واقعی را نمی‌دهد! بنابراین بر آن شد تا خود را در ظرف عسل بیاندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذت ببرد! مورچه در عسل غوطه‌ور شد و لذت می‌برد اما (افسوس) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و بی‌جان شده بود و توانایی حرکت نداشت. در این حال ماند تا آن که در نهایت جان داد.»

معامله‌گری هم همانند همین داستان مورچه و عسل است؛ اگر به نوشیدن کمی از آن اکتفا نشود و به صورت مداوم معاملات سنگین و سنگینتر مورد تاکید قرار گیرند، بدون مدیریت سرمایه به امید چشیدن شیرینی‌های بیشتر و بیشتر در نهایت همانند آن مورچه هلاک خواهی شد.

یک معامله‌گر باهوش قطعا ضرر دارد اما اجازه نمی‌دهد طوری زخمی شود که دیگر نتواند بلند شود.