الفبای کسب و کار-مقدمه

0
تجارت همانند مشاغل دیگر به یادگیری نیاز دارد. افراد باهوش عموما می‌توانند الفبای کسب و کار را بیاموزند در حالی که هر کس می‌تواند تصور نماید همه چیز را می‌داند!
کسب و کارهای مختلف می‌توانند با یادگیری برخی مسائل بدیهی به موفقیت منجر شوند اما در یک بازار دارای پشتوانه نمی‌توان همه چیز را با یادگیری بدیهیات پشت سر گذاشت. بدیهی است که اگر همه چیز آموخته شود دیگر چیزی برای کوزه‌گر باقی نمی‌ماند و دیر یا زود جایگاه خود را از دست خواهد داد. بنابراین بهتر است همه چیز را برای همگان بازگو نکرد چرا که ظرفیت افراد متفاوت می‌باشد.
در ایران امروز می‌توان مسائل متعددی را مشاهده نمود که براساس استدلال‌های عقلانی قابل توجیه نمی‌باشند. به عنوان مثال در علم اقتصاد بیان می‌شود که در شرایط عادی با افزایش قیمت، تقاضا کاهش می‌یابد در حالی که در مریخ با افزایش قیمت، تقریبا در تمام موارد تقاضا افزایش می‌یابد!
در کشورهای پیشرفته می‌توان با تحلیل و پیش‌بینی به کسب و کارهای مختلف روی آورد اما در ایران، تحلیل‌های اقتصادی تنها بخشی از واقعیت داستان را پوشش می‌دهند! در حقیقت در کشورهای پیشرفته، بازی بزرگترها قاعده‌مند می‌باشد چرا که باید در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشند در حالی که در ایران امروز لزوما نیازی نیست که همه چیز براساس اصول و قواعد رایج مورد تاکید قرار گیرند!
یکی از بهترین مثال‌هایی که می‌توان پیرامون این داستان بیان نمود بحث رابطه قیمت بنزین و قیمت خودرو می‌باشد. بدیهی است که با افزایش قیمت بنزین، قیمت خودروهای بنزین‌سوز کاهش یابد. در ایران امروز با افزایش فیمت بنزین، عموما قیمت خودروهای بنزین‌سوز هم افزایش می‌یابد! دلیل این داستان را موج تورمی حاصل از افزایش هزینه‌های حمل و نقل بیان می‌نمایند در حالی که با افزایش عرضه و کاهش تقاضا برای خودروهای بنزین‌سوز، قیمت کاهش خواهد یافت و در عین حال بهانه افزایش هزینه‌های حمل و نقل برای شرکت‌های بزرگ خودروسازی دارای پشتوانه نخواهد بود چرا که می‌توان همه چیز را در یک مجموعه تولید نمود!
بیان برخی مثال‌ها ساده نمی‌باشد اما تا امروز اخطار خاصی به بنده مبنی بر اصلاح گفتارها و رفتارها داده نشده است. به همین دلیل ضمن سپاسگزاری از انتقادپذیری جمهوری اسلامی، از سرویس‌های محترم داخلی و خارجی بابت نظارت و پیگیری رویکردهای بنده قدردانی می‌نمایم! بنده نزدیک به یک سال قبل از کاهش شدید ارزش پول ملی در دولت آقای روحانی، در دست‌نوشته «بازی در مقابل بازی» خرید دلار آمریکا را پیشنهاد نموده بودم. پس از کاهش ارزش پول ملی علیرغم ادعاهای خام شخصی به هیچ وجه تصور نمی‌کردم که هر دلار 3700 تومانی تا محدوده 20 هزار تومانی بالا برده شود و به صورت غافلگیرکننده پس از مدت کوتاهی تا محدوده 10 هزار تومان پایین آورده شود.
اجرای چنین سیاستی از تیم آقای احمدی‌نژاد بعید بود و در واقعیت هم تقریبا همه چیز از کنترل حکومت خارج شد اما تیم آقای روحانی کاملا برنامه‌ریزی شده همه چیز را به هم ریخت! چنین طرح‌هایی عموما توسط آمریکایی‌ها به اجرا در می‌آیند. به عنوان مثال آقای ترامپ همه چیز را به هم ریخت و در عین حال یک فیلم هالیوودی را به نمایش گذاشت در حالی که از نظر بنده، بهترین بازیگر ایالات متحده شخص آقای ترامپ می‌باشد. بازی در واقعیت همانند بازی در یک فیلم نیست که اشتباهات بازیگر بارها و بارها تصحیح شوند در حالی که فیلمنامه بازیگران یک سرگرمی است تا یک بازی دارای ریسک!
اطلاع از سیاست‌هایی همچون نوسان شدید اقلام مختلف در دو سال اخیر می‌تواند ثروت یک فرد را به صورت تصاعدی چندین برابر نماید در حالی که رانت بزرگترین ضعف چنین سیاست‌هایی می‌باشد. از نظر بنده، بازی با همه چیز به هیچ وجه قابل دفاع نمی‌باشد. دولت آقای روحانی از دلار و ملک و خودرو گرفته تا زعفران و سیب و پرتقال را بازی می‌دهد تا بخشی از نقدینگی را بسوزاند. در چنین شرایطی بهتر است براساس حدس و گمان به فعالیت‌های مختلف نپرداخت و تنها در صورت اطمینان ریسک نمودن را در دستور کار قرار داد. لازم به ذکر است که می‌توان نسبت ناچیزی از مجموع سرمایه را به فعالیت‌های پرریسک اختصاص داد چرا که حفظ اصل سرمایه از افزایش آن مهمتر می‌باشد.
به منظور موفقیت در کسب و کار نمی‌توان لزوما سخنان اکثریت را صحیح قلمداد نمود و در عین حال اسیر بازی بزرگترها شد. به عنوان مثال در بازارهای مالی کشورهای جهان سوم به سادگی می‌توان کوچکترها را به بازی گرفت. نوسان بازارهای مالی در کشورهای پیشرفته نشان‌دهنده وضعیت اقتصاد می‌باشد. در ایران، بازار بورس سال‌هاست که به بازیچه بزرگترها مبدل شده است. حکومت در دوره‌های مختلف به تناسب سیاست‌های خود به مثبت یا منفی نمودن بازار می‌پردازد. گاهی اوقات نمی‌توان در برخی بازی‌ها ورود نمود. بنده در دست‌نوشته «تکرار دستاوردهای گذشته!» بیان نموده بودم که شاخص کل بورس تهران در حدود 100 هزار واحد حباب دارد. در حال حاضر هم می‌توان بیان نمود که شاخص کل بورس تهران در حدود 150 هزار واحد حباب دارد در حالی که بازی با بازارهای مالی می‌تواند فعالان واقعی در بخش‌های مختلف اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل می‌توان به جای بازی با فعالان واقعی، همه چیز را اصلاح نمود و بستر فعالیت مثبت افراد در بخش‌های مختلف اقتصادی را فراهم آورد.
از نظر بنده، تیم آقای روحانی در بحث بازارهای مالی بسیار ضعیف عمل نموده است. پس از مشخص شدن نتایج انتخابات دولت یازدهم، بازار بورس به مدت نزدیک به 8 ماه مثبت نگه داشته شد و پس از آن به مدت نزدیک به 4 سال به صورت کاملا دستوری در ابتدا تا محدوده معینی منفی شد و پس از آن به صورت پیوسته سرکوب شد تا مبادا نقدینگی در دستان فعالان واقعی اقتصاد قرار گیرد!
نمونه‌ای از بازی بزرگترها در بورس تهران را می‌توان با مرور روند نوسان قیمت سهام شرکت گروه سرمایه‌گذاری میراث فرهنگی مشاهده نمود. در دوران سرکوب چند ساله بورس تهران، سهام شرکت گروه سرمایه‌گذاری میراث فرهنگی که با نماد سمگا مورد معامله قرار می‌گیرد با رشد قیمت چند برابری مواجه شد در حالی که خالص ارزش دارایی (NAV) این شرکت سرمایه‌گذاری تقریبا نصف قیمت اولیه آن در تابلو معاملاتی بود! سهام این شرکت علیرغم وجود حباب قیمتی به شکل حیرت‌انگیزی چند برابر شد و پس از افزایش شدید قیمت هر برگه سهم آن، به وسیله تحلیل تکنیکال (نه فاندامنتال!) سیگنال خرید در سایت‌ها و مکان‌های مختلف صادر گردید در حالی که بزرگان به جای خرید، تنها فروش را مطلوب می‌دانستند! در نهایت قیمت هر برگه سهم این شرکت تا چند سال با رشد خاصی مواجه نشد در حالی که چارتیست‌های باهوش به دنبال تکرار روندها می‌باشند! در مجموع بهتر است همواره بازی بزرگترها در نظر گرفته شود تا طعم زیان‌های سنگین با تمام وجود لمس نگردد!
آربیتراژ به معنای بهره بردن از تفاوت قیمت در بازارهای مختلف می‌باشد. بدیهی است که می‌توان ارز و یا کالا دارای اختلاف قیمت را از بازار ارزانتر به بازار گرانتر منتقل نمود و از گپ قیمتی بین بازارها سود برد. با کاهش شدید ارزش پول ملی، گپ برخی کالاهای تولید شده در داخل و خارج کشور به شدت افزایش یافت. با گذشت زمان، گپ ایجاد شده در بسیاری از کالاها کم و کمتر شد. بدیهی است که می‌توان با ارزیابی گپ دارایی‌ها و کالاهای مختلف به پیش‌بینی روند آتی قیمت آن‌ها پرداخت. به منظور بررسی دلایل یکی از پیش‌بینی‌های بنده، می‌توان ثیمت زعفران در یک سال اخیر را مورد بررسی قرار داد.
برخی نوسان‌ها بسیار خاص و تحسین برانگیز می‌باشند. مرور روند نوسان قیمت محصول بسیار جالبی همچون زعفران نمی‌تواند خالی از لطف باشد. در حدود یک سال قبل، قیمت هر کیلو زعفران در محدوده 9 میلیون تومان بود در حالی که پس از کاهش شدید ارزش پول ملی، قیمت بسیاری از محصولات با افزایش شدید مواجه شده بودند. به عنوان مثال قیمت عمده کشمش سبز نزدیک به هفت برابر شده بود! قیمت زعفران، افزایشی در حدود %100 را تجربه کرده بود و اهالی بازار تهران عموما تصور می‌کردند که قیمت زعفران با افزایش مواجه شود. بنده به دلایل مختلفی همچون وجود گپ نزدیک به 1000 درصدی بین قیمت زعفران در داخل و خارج کشور، کاهش قیمت نفت، افزایش شدید بارندگی‌ها در سطح کشور و در عین حال باران خوردن بخش قابل توجهی از بار سال گذشته، قیمت 20 میلیونی زعفران در سررسیدهای آتی بورس کالا و حرکت نقدینگی سرگردان به سمت زعفران به خرید نزدیک به ده کیلویی زعفران با کمی اغراق روی آوردم! به قول یکی از دوستان، آدم را برق بگیرد ولی جو نگیرد! تا پایان سال 97، نوسان خاصی در قیمت زعفران اتفاق نیفتاد در حالی که سرباز گمنام هم به بنده فرموده بودند اما از آنجایی که در ایران همه ما به سادگی و برای هیچ دروغ می‌گوییم توجه خاصی به ایشان نداشتم. پس از نوروز سال 98، قیمت زعفران آرام آرام با افزایش مواجه شد تا اواسط اردیبهشت‌ماه که در حدود 50 درصد افزایش را به خود دیده بود. در آن زمان، بنده به واسطه گپ زیاد قیمت زعفران در داخل و خارج کشور و همچنین فاصله زمانی شش ماهه تا زمان برداشت محصول جدید به هیچ وجه تصور نمی‌کردم که قیمت سرگل درشت از محدوده 15 میلیون تومان به 7 میلیون تومان و کمتر کاهش یابد. در حقیقت حکومت با کنترل عوامل موثر بر قیمت زعفران به یک تجارت پرسود روی آورده است اما بنده از نقش پررنگ و تاثیرگذار حکومت بر قیمت زعفران غفلت کرده بودم.
کنترل قیمت زعفران در ماه‌های اخیر بسیار تحسین برانگیز می‌باشد چرا که اولا با کاهش درآمدهای نفتی حکومت، زعفران یک گزینه مناسب می‌باشد تا همانند صادرات نفت، سوددهی بسیار بالایی ایجاد گردد. ثانیا به وسیله زعفران می‌توان به سادگی ارزآوری نمود و در عین حال اسیر تحریم‌ها نشد. ثالثا افزایش قیمت زعفران در داخل کشور باعث کاشت فراگیر زعفران در سطح کشور می‌شود که به هیچ وجه عقلانی نمی‌باشد. رابعا زعفران چیزی نیست که بتوان به سادگی به تحریم آن پرداخت و در عین حال در صورت بدتر شدن اوضاع می‌توان بر روی فروش صادراتی زعفران متمرکز شد.
در پایان بهتر است چند جمله پیرامون بهره‌وری بیان نمود. افزایش بهره‌وری لزوما به معنای زیاد کار کردن نمی‌باشد. بسیاری از مسائلی که قابل مشاهده نمی‌باشند بر روی بهره‌وری نیروی کار اثرگذار هستند. گاهی اوقات جهل همانند یک بلا بهره‌وری را کاهش می‌دهد.
بهره‌وری در کشوری همچون آمریکا به عنوان قطب برتر اقتصادی در سطح جهان همانند ایران امروز نمی‌باشد چرا که یک فرد عاقل به دنبال خروجی‌هاست نه صرفا ساعات کاری افراد! توجه به بهره‌وری در این کشور به گونه‌ای است که بحث ایجاد مکانی به منظور خواب نیمروزی در کسب و کارهای مختلف به یک امر عادی تبدیل شده است.
در حال حاضر پست‌ترین و احمقانه‌ترین تفکرات در بین ایرانی‌ها رایج شده است. در ایران امروز افراد عموما به دنبال مچگیری از یکدیگر می‌باشند. در حقیقت کسی به دنبال لذت بردن از کار نمی‌باشد. افراد فرومایه به واسطه تایید و چاپلوسی بزرگترها به حیات خود ادامه می‌دهند. نکته جالب اینجاست که پستی بشر به جایی رسیده است که در صورت پیشرفت کسب و کار از شدت حقارت و حسد به دنبال از بین بردن یا کمرنگ نمودن پیشرفت مربوطه می‌رود چرا که پیشرفت حاصل شده از ناحیه وی نبوده است! در حال حاضر ایرانی‌ها به دنبال ما نمی‌باشند بلکه عموما به دنبال من هستند و به همین دلیل بسیاری از کسب و کارهای شراکت‌محور تداوم نمی‌یابند.
داستان گفتن با لمس کردن بسیار متفاوت می‌باشد. به منظور فعالیت در بازار بسیار خاص ایران می‌توان پیوسته قصه گفت اما پیچیدگی شرایط فعلی ایران نمی‌تواند به همگان هدیه نثار نماید!
اشتراک گذاری

درباره نویسنده

امیر بهلولی

امیر بهلولی که نام کامل ایشان «امیر بهلولی دیزگاه» می‌باشد؛ یک شهروند ایرانی است که مهم‌ترین هدفش ایجاد اعتبار می‌باشد تا به وسیله آن دغدغه‌های مختلف خودش، کشورش و احیانا سایر کشورها را حل نماید. امیر بهلولی مولف 3 کتاب «طلا»، «تورم یا حباب تورمی؟» و «گفته‌ها و ناگفته‌های بورس ایران ...» می‌باشد که هر کدام رویه متفاوتی را طی نموده‌اند. کتاب نوشتن به زبان فارسی به هیچ وجه خوشایند نیست و بدیهی است که امیر بهلولی نیز این موضوع را درک کرده است. در حال حاضر شرایط کشور به شکلی است که نویسندگان کتب مختلف شاید تنها برای سرگرمی و احیانا کسب اعتبار به نوشتن می‌پردازند. نکته جالب اینجاست که روند چاپ کتاب در ایران در حال حرکت به سمتی است که ناشران نه تنها پولی بابت چاپ کتاب به نویسندگان پرداخت نکنند بلکه هزینه‌های چاپ کتاب را نیز از آن‌ها دریافت کنند! بها و ارزشی که مردم به کتاب می‌دهند نیز بسیار عجیب شده است به گونه‌ای که کتاب نوشتن را با موتورهای جستجو مرتبط می‌دانند و در نهایت کلید چاپ کتاب‌های گوناگون را فضای مجازی می‌دانند! با توجه به مطالب گفته شده، امیر بهلولی اولویت اصلی خود در موضوع چاپ کتاب را بر پایه تالیف کتاب به زبان انگلیسی و چاپ آن در خارج از ایران قرار داده است. نویسنده مذکور اعتقاد دارد که به اندازه کافی درباره اقتصاد ایران سخن گفته است و این موضوع در نوشته‌های وی واضح و مبرهن می‌باشد. بنابراین ایشان قصد دارند که از تکرار مطالب مختلف در حوزه اقتصاد ایران پرهیز نمایند و تنها در صورت ضرورت مطلبی را ذکر نمایند.

یک پاسخ قرار دهید