گزارش یک بحث در یک گروه تلگرامی!

2
چند روز پیش در تلگرام مطلبی دیدم که حقیقتی بسیار تلخ را برایم یادآوری کرد. البته متوجه شدم که این حقیقت برای من خیلی تلخ است و نظر بخشی از جامعه با من یکی نیست. مطلب در مورد دانشگاه‌ها و تافته جدابافته بودن اساتید در دانشگاه‌های ماست، از سرویس بهداشتی و آسانسور جدا گرفته تا سلف مخصوص اساتید و سانس استخر ویژه اساتید. البته مطلب مذکور این موارد را به صورت مقایسه‌ای با دانشگاه‌های سایر کشورها نیز بررسی کرده بود و نتیجه گرفته بود که این موارد تنها در ایران عزیز قابل مشاهده می‌باشند.
بعد از خواندن این مطلب ساعتی با خودم فکر کردم و هیچ دلیلی برای وجود این موارد پیدا نکردم. با خودم گفتم شاید بتوان کاری کرد؛ فکرم ایجاد پویشی در فضای مجازی به منظور درخواست از مسئولان دانشگاه‌ها به منظور از بین بردن این موارد بود اما گفتم قبل از هر کاری بهتر است در همین تلگرام با گروهی از دوستان مشورت کنم. به همین خاطر همان مطلب را در یکی از گروههایی که دوستان دانشگاهی سابقم در آن حضور داشتند قرار دادم و نظرشان را برای پویشی که در نظرم بود خواستم. البته گروه تلگرامی مورد نظر متشکل از اکثر فارغ التحصیلانی بود که همگی پروژه کارشناسی‌ارشد یا دکتریشان را با یک استاد انجام داده بودند.
اولین پاسخ از یک دانشجوی سال آخری دکتری به شرح زیر بود:
«وقت و انرژی خودتونو با این کارا تو دانشگاه تلف نکنید. اگر در دبستان به بچه نظافت شخصی و عمومی آموزش داده شود، دیگر نیازی به این تفکیک‌ها نیست. این موارد باید در مدرسه درست شوند و باقیش تا بالا خود به خود درست میشه!»
با دیدن این پیام فهمیدم عده‌ای از دانشجویان فکر می‌کنند که این موارد به علت این است که به عنوان مثال دانشجویان فرهنگ درست دستشویی رفتن و نظافت را ندارند! یاللعجب! همین دانشجویی که چنین تصوری در موردش وجود دارد، چند سال بعد می‌شود استاد و احتمالا چند واحد سرویس رفتن و نظافت پاس می‌کند تا امکان رفتن به دستشویی اساتید را پیدا کند! ای کاش این دوستمان نظرش را کامل می‌کرد و می‌گفت که باید آموزش و پرورش، درست غذا خوردن و درست استخر رفتن را هم یاد بچه‌ها بدهد تا شاید بتوانیم سلف و استخر و آسانسور دانشجویان و اساتید را یکی بکنیم.
جواب دوم از یکی از دوستانی بود که به تازگی از دوره دکتری فارغ التحصیل شده است. او نوشت:
«در حالت عادی نمیشه با دانشجوهای این دوره‌زمونه کنار اومد، از بس که پررو و بی‌تربیتن، تا چه برسه که این مسائل رو هم از بین برد. این تزهای روشنفکرانه به درد ایرانی‌ها نمیخوره. همینطوریش دیگه برای استاد و معلم و بزرگتر ارزش قائل نیستند، تا چه برسه این مسائل هم رعایت نشه … .»
بنده هفت سال در دانشگاه امیرکبیر بودم و در عین حال در دانشگاه‌های مختلف نیز به صورت مهمان حضور داشته‌ام، به ندرت دیدم که دانشجویی به استادی بی‌احترامی نماید. در ضمن به یاد نمی‌آورم که امتحان شعور و ادب و تربیت گرفته باشند و مشخص شده باشد که دانشجویان دوره فعلی از دانشجویان دوره قبلی بی‌فرهنگ‌تر و بی‌ادب‌تر هستند!
جواب یکی از دوستان مبنی بر عدم استفاده از این تزها در ایران امروز هم جالب بود. این حرف ایشان بدین معناست که ایرانی‌ها با ملت‌های دیگر فرق دارند و هیچوقت نباید درست شوند!
پاسخ سوم از یکی دیگر از فارغ التحصیلان دکتری به شرح زیر بود:
«خوب این کارها خوب است، مثلا شما ببینید آیا ارزش وقت یک استاد به اندازه ارزش وقت یک دانشجوست که بیاید در صف غذا بایستد و یا منتظر آسانسور باشد؟ به نظر من این‌ها حداقل احترامی‌ است که برای اساتید قائل می‌شوند و هر چه مقام و ارزش استاد در جامعه‌ای محترم شمرده شود، آن جامعه متعالی‌تر و خاص‌تر خواهد بود.»
خدا را شکر که این بار زودتر از بنده یکی دیگر از دوستان نظر ایشان را نقد نمود و نوشت که مگر وقت دانشجو قرار است صرف امور پست‌تری شود که ارزشش از زمان استاد کم‌تر باشد! احترام! چه واژه حقیری می‌شود زمانی که برای جدا کردن آسانسور و دستشویی، این واژه مورد استفاده قرار گیرد. احترام خوب است زمانی که به قیمت توهین به دیگران نباشد!
البته علاوه بر بنده که نظر شخصی‌ خود را توصیف کردم، عده دیگری از هم‌گروهی‌ها نیز با نظرات مطرح شده مخالفت‌هایی داشتند. به عنوان مثال شایان نوشت:
«حداقل احترام را می‌بایست برای همگان در هر سطح و طبقه‌ای قائل شد.»
بهروز نوشت:
«این مسائل چیزای خیلی ساده‌ای‌ هستن و لفظ تز روشنفکرانه به نظرم خیلی زیاده براشون.»
همه ما ایرانی هستیم و باید این مسائل فرهنگی را با هم حل نماییم. احترامی که قرار باشد با تفکیک دستشویی، سلف و سایر موارد حاصل شود، یقینا هیچوقت حاصل نخواهد شد. اگر هم یک دانشجوی امروزی برای اساتیدش احترام قائل است، بدون شک علتش وجود دستشویی، سلف، استخر و سایر موارد مجزا و توهین‌کننده به دانشجو نمی‌باشد!
یکی از مشکلات ما این است که همه ما به نوعی درگیر یک نوع فاشیسم و خودبرتربینی مفرط هستیم و همیشه دید از بالا به پایین داریم!
یکی از دوستان نوشت:
«مگه چه اتفاقی میفته که اساتید مثل دانشجوها صف وایسن و تو سلف دانشجوها باشن؟ مگه تو کنفرانس‌ها همینجوری نیست؟»
البته یکی از دوستان نظرش این بود که دانشجوهایی که در کنفرانس‌ها شرکت می‌کنند از سایر دانشجویان بهترند و نمی‌شود مقایسه کرد. اینجا بود که گفتم وای برما! چرا که حتی در بین دانشجوها هم در ذهن برخی افراد طبقه‌بندی بهتر و بدتر و آن هم نه از لحاظ درسی بلکه از لحاظ ادب و ارزش وجود دارد!
یکی دیگر از دوستان نوشت:
«این همان نگاه بالا به پایین است. همین نگاه است که تا بالاترین مراتب کشور میره و هر طبقه میگه ارزش من از فلان دسته جامعه بیشتره و آنقدر ادامه پیدا میکنه تا منجر میشه به دیکتاتوری در درجات مختلف. داستان اینه که شما تبعیض رو با احترام اشتباه گرفتید.»

نظر شما چیست؟

اشتراک گذاری

درباره نویسنده

بهنام اوجاقلو

بهنام اوجاقلو متولد سال 1370 هجری شمسی می‌باشد که فارغ التحصیل رشته برق از دانشگاه صنعتی امیرکبیر می‌باشد. وی مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را به صورت پیوسته در دانشگاه امیرکبیر گذرانده است. بهنام اوجاقلو با کسب رتبه‌های برتر در مقاطع مختلف تحصیلی، توانایی خود در این حوزه را به اثبات رسانده است. وی به سایر رشته‌های علمی نیز علاقه‌مند می‌باشد که از جمله آن‌ها می‌توان به اقتصاد، مدیریت و فلسفه اشاره کرد. در مجموع باید به شخصیت علمی وی احترام گذاشت چرا که از علم و دانش نمی‌هراسد ... .

2 دیدگاه

  1. امیر بهلولی
    امیر بهلولی روی

    اگه ی ذره نرمال باشیم خیلی راحت کل سیستم آموزشی ایران رو پوشالی خواهیم دید. بحث دانشگاه‌ها فراتر از 4 تا سرویس بهداشتی و استخره. اصلا یکی باشن میخوای چی کار کنی؟
    این حرف قشنگ نیس ولی مگه استادا برا دانشجوهاشون چی کار میکنن که حس خاصی وجود داشته باشه؟
    توی جامعه ما از اونجایی که همه ملت کمالگرا تشیف دارن هر کی به صورت کاملا واضح دنبال حداکثر کردن نفع شخصی‌شِ، اون دانشجو دکترایی که میگه همین خوبه یعنی نمیدونه ی دنیا عقلش میرسه به این بدیهیات بعد ما باید پرچمدار اکازیون‌ترین تفکرات باشیم؟
    واقعا فکر میکنی یسری چیزا رو کسی نمیفهمه و فقط ما میفهمیم؟

  2. Avatar
    سلام روی

    تا زمانی که عزت نفس و ارزشمندی رو برای هر کس قائل نشیم نمی‌تونیم درکی از احترام متقابل داشته باشیم
    به نظر من یکی از دلایل جهان سومی بودن ما، اساتیدی هستند که با چند تا کتاب که طوطی‌وار حفظ کردن، خودشون رو استاد میدونن
    کاش میشد روزی بتونیم برای همدیگه، برای همنوعان، برای کوچیکترها و برای دخترهای جامعه ارزش قائل بشیم

یک پاسخ قرار دهید